عالم دینی و فعال سیاسی
مؤلف: سید احمد هاشمی (صدر)
جلد اول ویراست دوم
امانالله امینی شیخمیرانی، فرزند میرزا حسین، از خاندان مشهور شیخمیران به نام تولِ عسکر است. او در سال ۱۳۳۲ ش در قریۀ شیخمیران ولسوالی اَشترلی ولایت دایکندی (ولسوالی خِدِیر ولایت ارزگان سابق) متولد شد. او دورۀ ابتدایی درسهای رایج زمان خویش چون قرآن و زبان فارسی را نزد پدرش که از چهرههای معتمد مردم منطقه بود، آموخت (ابراهیمی، ۱۳۹۶؛ آیتی، ۱۳۹۴: ۱۰۵).
در سال ۱۳۳۹ ش شامل مکتب ابتداییۀ شیخمیران شد و در سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ ش نزد حسن خسروی شاگردی کرد. او در سال ۱۳۴۸ ش به پیشنهاد این استاد برای آموختن مقاطع بالاتر درسهای علوم دینی، همراه با پدرش به کشور عراق سفر کرد و به مدت هفت سال (تا ۱۳۵۴ ش) در حوزۀ نجف ساکن شد و نزد استادان آنجا درس خواند (آیتی، ۱۳۹۴: ۱۰۶).
امینی در سالهای سکونتش در نجف، همزمان با تحصیل علوم دینی، در پی آشنایی با جنبشها و خیزشهای اسلامی، فعالیتهای ضد نظام سلطنتی افغانستان را آغاز کرد و بدین منظور در آنجا خانۀ خویش را مرکزی برای گفتوگوها و جلسات تصمیمگیری قرار داد (سجادی، ۱۳۹۰).
پس از اخراج اجباری و عمومی طلاب از عراق به وسیلۀ حکومت وقت عراق (۱۳۵۰ ش) امینی به وطن بازگشت و فعالیتهای سیاسی و اجتماعیای را که در نجف انجام میداد، این بار در منطقۀ دایکندی و زادگاهش شیخمیران شروع کرد (فصیحی، ۱۳۹۰). امینی «مدرسۀ علوم دینی المهدی شیخمیران» را با همکاری علمای دینی ساخت (در سوگ شهیدان راه صلح و آزادی، ۱۳۶۴: ۶۴؛ آیتی، ۱۳۹۲: ۱۰۷ و ۱۰۸). او پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق (۱۳۵۷ ش) در بیرون کردن مناطق مرکزی از کنترل نیروهای دولتی نقش داشت و در سال ۱۳۵۸ ش حکومت مرکزی او را به دلیل فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش تحت تعقیب قرار داد (فصیحی، ۱۳۹۰). امینی به عنوان عضو مهم سازمان نصر در منطقه مطرح بود (کاظمی، ۱۳۹۲: ۹۳). او در سال ۱۳۵۹ ش برای آمادهسازی نیروهای آموزشدیدۀ نظامی عازم ایران شد و پس از یک سال، بار دیگر همراه دوستان و همکارانش با تجهیزات نظامی و فرهنگی چون کتاب و اقلام آموزشی به کشور بازگشت (فصیحی، ۱۳۹۰).
پس از اختلافات داخلی میان اعضای مرکزی شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان، جنگهای داخلی آغاز شد. در این میان، امینی دستگیر و همراه چند تن از علمای دیگر منطقه چهار ماه زندانی شد. او بعد از رهایی، مدتی را در درگیریهای منطقه مصروف شد و سپس بار دیگر به ایران رفت. پس از فروکشکردن جنگهای داخلی، اختلافات گروهها همچنان ادامه داشت که امینی این بار در قالب هیئت صلح به منطقه بازگشت و برنامههای فرهنگی و آموزشی خویش در مدرسۀ المهدی را که در این مدت تعطیل شده بود، از پی گرفت و عدۀ زیادی دوباره به این مدرسه آمدند (آیتی، ۱۳۹۴: ۱۰۹ و ۱۱۰). با وجود این، منطقۀ شیخمیران بسیار ناامن شده بود و به امینی پیشنهاد شد تا در یکی از مناطق امنتر مثل کورگه و خوشک فعالیت کند. اما این پیشنهاد از طرف حاکمیت نیلی استقبال نشد و از طرفی هم برای امینی سخت بود که برای چندمین بار به خارج هجرت کند. او بهناچار در همانجا باقی ماند (بیانی، ۱۳۹۸).
سرانجام امینی و همراه او، سید جمعه (برادر همسر امینی) در تاریخ ۲۶ حوت ۱۳۶۳ش / ۳ مارچ ۱۹۸۵م در منزل او به قتل رسیدند و در قبرستانِ «دهن ده یک» شیخمیران دفن شدند. گفته میشود این دو، به وسیلۀ نیروهای مخالف امینی یا وابستگان حکومت ترور شده اند؛ زیرا به مدت کوتاهی بعد از واقعۀ قتل، دوستانش در منطقۀ خواجه خدیر خلج، سه نفر را به قتل رساندند که گفته میشد دو نفر اینها از قاتلان امینی بودهاند. در بین مردم چنین شایع شد که خون امینی و سید جمعه به آنان مهلت زندگی نداد (بیانی، ۱۳۹۸؛ آیتی، ۱۳۹۴: ۱۰۹ و ۱۱۰).
منابع: «در سوگ شهیدان راه صلح و آزادی». (۱۳۶۴). پیام مستضعفین. شمارۀ مسلسل ۴۰ و ۴۱. صص ۶۱ تا ۶۶؛ آیتی، عبدالقیوم. (۱۳۹۴). «نیمنگاهی به زندگی و فعالیتهای حجتالاسلام و المسلمین شهید امانالله امینی شیخمیرانی (ره)». در فصلنامه علمی فرهنگیروزگار. سال ششم. شمارۀ ۱۵، صص ۱۰۵ تا ۱۱۰؛ ابراهیمی، اکبر. (۱۳۹۶). مصاحبۀ تلفنی معصومه سجادی با اکبر ابراهیمی. ۲۳ جدی ۱۳۹۶ بیانی، عزیزالله. (۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری زینب نوری با عزیزالله بیانی. ۳۰ سرطان ۱۳۹۸؛ سجادی، س. ج. (۱۳۹۰). «زندگینامه و وصیتنامۀ شهید عبدالحمید سجادی». وبلاگ شهید سجادی. بازیابی ۲۵ جدی ۱۳۹۶. shahidsajjadi.blogfa.com؛ فصیحی، محمدعلی. (۱۳۹۰). دستنوشتهها دربارۀ زندگی شهید امینی شیخمیرانی. چاپنشده؛ کاظمی، سید آصف. (۱۳۹۲). «نظریۀ پخش و تأثیر حوزۀ علیمۀ قم بر معرفت سیاسی افغانستان». فصلنامۀپژوهشهای منطقهای. شمارۀ ۲. ص ۹۳.