نامهها و سندها
ابوذر غزنوی
به کوشش: عبدالله اکبری
ناشر: نشر تاریخ شفاهی افغانستان
چاپ اول: کابل، بهار ۱۳۹۷
تیراژ: ۲۰۰۰نسخه
تعداد صفحه: ۳۵۸
دربارۀ کتاب:
نبود تاریخنگاری حرفهای در دهههای اخیر، از کاستیهای مهم فرهنگی افغانستان بوده است. بنیاد تاریخ شفاهی افغانستان با وقوف به این معضل، به گردآوری آثاری چون نامهها و سندها همت گماشته است. کتاب نامهها و سندها، مجموعهای از نامهها و سندهایی است که از حسینعلی ابوذر غزنوی به یادگار مانده است و اهمیت تاریخی دارد.
نامهها و سندها در سه بخش تدوین شده است؛ بخش اول، نامههای ابوذر به دیگران؛ بخش دوم، نامههای دیگران به ابوذر؛ بخش سوم، نامهها و سندهای پراکنده. نامهها و سندهای بخش سوم در مواردی به طور مستقیم به ابوذر مربوط نیست. مخاطبان ابوذر در نامههایش شخصیتهای مشهور، برخی احزاب افغانستان، خانواده، بعضی از مناطق و طوایف هزاره است. از شخصیتهایی که ابوذر با آنها مکاتبه داشته است میتوان از عبدالعلی مزاری، گلبدین حکمتیار، برهانالدین ربانی، رسول سیاف، آصف محسنی و احمدشاه مسعود نام برد.
هویت ملی، تاریخی و دینی از جمله دغدغههای ابوذر در نامههایش است و همچنین وحدت و خودآگاهی ملی، دینی و انسانی.
حسینعلی ابوذر غزنوی، نامآشنایی است که سالهای زیادی در سازمان نصر افغانستان و بعدها حزب وحدت اسلامی افغانستان حضور فعال داشت. او اهل مطالعه و نوشتن بود و در عرصههای فرهنگی، نظامی و سیاسی نقش و نظرات درخور توجهی داشته است. شش هزار و پنجصد صفحه یادداشت از ایشان باقی مانده است. در این یادداشتها خاطرات دوران جنگهای داخلی به تصویر کشیده شده است. متأسفانه بخش زیادی از دستنوشتههای ابوذر از بین رفته است. ابوذر از اواخر دهۀ پنجاه تا اوایل دهۀ هفتاد به ثبت ماجراهای سیاسی و اجتماعی زمان حیات خود و همسنگرانش پرداخته است.
در بخشی از نامۀ ابوذر به مردم قرهباغ آمده است:
«برادران، پدران پیرِ قدخمیده، مادرانِ گیسوسفید، خواهرانِ داغدار هممذهب و هموطن، فرزندان و نونهالان مغرور و سربلند وطن، اهالی مظلوم و غیرتمند قرهباغ!
آوارگان دلسوخته و همه چیز از دست دادۀ قریهجات سوخته شده از آتش خشم و کین جبّاران زمان و وارثان پلید عبدالرحمان، برادران قرهچه، چونی، نوآباد، ماشی، میرگ و …، سرداران مجتمع در لوای مختار!
شایستهترین درودها، سلامها و تحیات انقلابیام را به محضر یکایک افرادتان اهدا مینمایم….
پدران و برادران، روزی که خانه و کاشانه شما در آتش کین سوخت و اموال و املاکتان به غارت و چپاول رفت و زنان و فرزندانتان به جرم پایبندی به مذهب خونآشنای تشیع که همانا اسلام راستین است، آواره شدند، تو گویی قلب پرخونم جهنمی از آتش گشته و تمام هستیام را تا امروز میسوزاند. در تمامی غمها و دردها و مصیبتهای وارد بر مردم و ملت هموطنم ساعتها گریسته و میگریم. امیدوارم در تمام رنجهای وارده، ما را شریک و همدرد و همسنگر خویش بدانید.
چه اینکه از روزی که تفنگ جهادی به دوش گرفتهام، تاکنون تمامی همت و توانم را صرف اعتلای نام و نشان، حیثیت و استقلال نسل مظلوم وطنم نمودهام و امروز هم علیرغم هرگونه شایعهپراکنیها چه از طرف دشمنان و یا دوستان نادان در کنار شما و همدرد شما و شریک در غمها و رنجهای شمایم….».