رهبر خیزشِ شیعیان خراسانی در برابر عباسیان
مؤلف: شوکتعلی محمدی شاری
جلد اول، ویراست دوم
حمزه فرزند آذرک/ آزرک شاری، منسوب به شاران غرجستان است (حبیبی، ۱۳۶۷: ۳۵۱). بنا به نوشتۀ تاریخ سیستان، حمزه خود را از نسل خانوادۀ اصیل و حاکم سیستان و ایران باستان میدانست: «حمزة بن عبدالله از نسل زَو تهماسب بود و مردى بزرگ بود و شجاع و از رون و چول بود» (تاريخ سيستان، ۱۳۶۶: ۱۵۷).
زَوْ یا زَوْ تهماسپ، پسر تهماسب، از پادشاهان اساطیری است. پس از آن که افراسیاب نوذر را کشت، زو به شاهی رسید. زو پنج سال پادشاهی کرد و به یاری توس و گستهم و زرمان با افراسیاب جنگید و پس از خشکسالی در ایران و توران، افراسیاب و زو صلح را پذیرفتند. زو در ۸۶ سالگی درگذشت. پس از مرگ او، گرشاسب به پادشاهی رسید (شهیدی مازندرانی، ۱۳۷۷).
زادگاه آزرک شاری، رون و چول (چول: دشت) از دهکدههای زمينداور (گرشک کنونی)، میانۀ قندهار و لشکرگاه است. درۀ سرسبز زمینداور، پایتخت زمستانی و فیروزکوه، پایتخت تابستانی غوریان بوده است. از زادروز و زندگی خصوصی حمزه آذرک شاری آگاهی زیادی در دست نیست.
جایگاه علمی حمزه آذرک شاری: تاریخ سیستان از او دو بار به عنوان عالم و دانشمند یاد میکند (تاريخ سيستان، ۱۳۶۶: ۱۵۷ و ۲۱۰). طبق منابع موجود حمزه آذرک سیاستمدار زیرکی بود و جایگاه اجتماعی گسترده و برجستهای داشت. شاعران در وصف او شعر میگفتند. در تاریخ سیستان آمده است که پس از شکست سیاسی فارسیزبانان و بر باد رفتن شیوۀ خسروانی، کسی در جایگاهی نبود که شاعران در وصف او بسرایند. حمزه آذرک پیش از یعقوب لیث صفاری به موقعیتی رسید که شاعران به رسم کهن، گرد او جمع شوند و در وصف او شعر بسرایند. «اندر عجم کسى بر نيامد که او را بزرگىِ آن بود، پيش از يعقوب که اندر او شعر گفتندى، مگر حمزة بن عبدالله الشارى و او عالم بود و تازى دانست، شعرای او تازى گفتند» (همان: ۲۱۰).
تدبیر حمزه در نامهای که میان او و هارونالرشید ردوبدل شده به خوبی نمایان است. هارون با آگاهی از پایگاه اجتماعی حمزه، به ظاهر نامۀ آشتیجویانهای به او نوشت؛ خود را امیرالمؤمنین نامید و حمزه را به اطاعت خدا و خلیفه خواند. آذرک شاری در مقابل به کنایه خود را امیرالمؤمنین نامیده و تلویحاً هارون را غاصب حکومت خواند و در رد اتهام بغاوت خود استدلال کرد. نامۀ هارون و حمزه به زبان عربی، در تاریخ سیستان ثبت شده است. نامۀ هارون را اسماعيل بن صبيح نوشته، اما حمزه خودش نامه را نوشته و این، جایگاه علمی او را به خوبی نشان میدهد (همان: ۱۶۲تا ۱۶۸).
حمزه آذرک شاری در اواخر سدۀ دوم هجری از سیستان بزرگ در برابر حکومت عباسی به مخالفت برخاست. سیستان در دورۀ پیش از اسلام میانۀ غزنه و زابل ایران کنونی بوده است. در دورۀ اسلامی که خراسان به دو ولایت سیستان و خراسان تقسیم شد، گردیز و کابل نیز جز ولایت سیستان شد. هارونالرشيد در سال ۱۸۰ ق على بن عيسى بن ماهان را به حکومت خراسان گمارد. على بن عيسى، ۲۰ سال در خراسان حکومت کرد. حمزه آذرک شاری در زمان حکومت او، در نخستین گام میخواست پوشنگ هرات (زندهجان کنونی) را از تسلط حاکمیت عباسی بیرون کند. حاکم پوشنگ، عمرويه بن يزيد الازدى، با ۶۰۰۰ مرد جنگى در برابر حمزه برخاست. پس از جنگ شدیدی، سرانجام عمرویه شکست خورد و کشته شد. على بن عيسى، پسر خود حسين را با ۱۰۰۰۰ سپاهی در برابر حمزه فرستاد، ولى او با حمزه جنگ نکرد. پدرش او را از فرماندهى سپاه عزل کرد و پسر ديگر خود، عيسى را به جنگ حمزه فرستاد. حمزه عيسى را نیز شکست داد. بار ديگر علی بن عیسی بر شمار سپاهيان عیسی افزود و او را به نبرد حمزه فرستاد. اين بار حمزه شکست خورد؛ یارانش کشته شدند و خود با چهل نفر از یارانش به کوهستان رفت. عباسیان ۳۰۰۰۰ نفر از یاران و طرفداران حمزه را کشتند. در جنگ حمزه و عباسیان در بادغیس نیز از ياران او نزدیک به ۱۰۰۰۰ نفر کشته شدند (ابن خلدون، ۱۳۶۳، ج ۲: ۳۴۶). به این ترتیب در ۴۳ سال جنگ نظامی و سیاسی، از ۱۸۰ تا ۲۲۳ ق و با کشته شدن بیش از ۴۰۰۰۰ نفر از یاران و سربازان حمزه آذرک شاری، سیستان (از غزنه تا زابل ایران کنونی)، خراسان، کرمان و بخشی از عراق (فارس) از کنترل حکومت عباسی خارج شد.
انگیزۀ مخالفت حمزه آذرک شاری: عباسیان مانند امویان، حاکمیت خراسان را مِلک عربها میدانستند و مالیات سنگین میگرفتند؛ تبعیض روا میداشتند و مردم را حقیر میشمردند. یکی از فرمانداران عباسی رودررو به حمزه اهانت میکند. حمزه آذرک او را امربهمعروف میکند. فرماندار عباسی عصبانی میشود و قصد کشتن حمزه را میکند، اما خود او کشته میشود. حمزه به حج میرود. در غیبت حمزه، خیزشهایی به رهبری قطرىّ بن الفجاة و حضين سیستانی در سیستان رخ میدهد. پس از بازگشت حمزه، ۵۰۰۰ نفر از مردان جنگجوی سیستانی با او بیعت میکنند و آشکارا در برابر عباسیان به مخالفت برمیخیزند.
در سال ۱۸۹ ق مردمان و بزرگان خراسان نامهها نوشتند و از بدرفتاری و بیدادگری علی بن عيسى به هارون شکایت کردند. على بن عيسى با پیشکش هداياى بسيار به هارون، توجه او را به خود جلب کرد و هارون او را دوباره به خراسان بازگردانيد (همان: ۳۴۶). در چنین وضعیتی، حاکمان عباسی مالیات زیادی از مردم میگرفتند که حمزه آن را ناعادلانه میدانست و مردم را از دادن مالیات سنگین منع میکرد. حمزه به مردم دستور داد به عباسیان باج و مالیات ناعادلانه ندهند و مردم از او حمایت کردند. حمزه مردمان سيستان را همه فراخواند و گفت: «يک درم خراج و مال بيش به سلطان مدهيد. چون شما را نگاه نتواند داشت. من از شما هيچ نخواهم و نستانم که من بر يک جاى نخواهم نشست» (تاريخ سيستان، ۱۳۶۶: ۱۵۸).
در سال ۱۹۴ ق در پی اعتراضهای مردم ماوراءالنهر، عباسیان متوجه آنجا بودند و نیروی خود را در آنجا متمرکز کرده بودند که حمزه آذرک در خراسان حرکت دیگری را آغاز کرد و ماليات را از کارگزاران عباسی گرفت و فرمانداران هرات و سیستان ناگزير مالیات را به او دادند. عبدالرحمان نيشابورى، از فرمانداران عباسی، با ۲۰۰۰۰ نفر به دفاع از حکومت عباسی برخاست و جنگى بسيار سخت میان او و حمزه رخ داد و بسيارى از یاران و سربازان حمزه کشته شدند (ابن اثیر، ۱۳۷۱، ج ۱۶: ۱۴۸؛ ابن خلدون، ۱۳۶۳، ج ۲: ۳۵۷).
طاهریان که با عباسیان میانۀ خوبی داشتند، با حمزه آذرک شاری جنگیدند. طلحه پسر طاهر (متوفی ۲۱۳ ق) با حمزه وارد نبرد شد (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۱: ۱۹۲). در سال ۲۱۳ ق نیز حمزه با احمد بن طاهر جنگید (تاريخ سيستان، ۱۳۶۶: ۱۸۰).
خارجی خوانده شدن حمزه آذرک شاری: به دلیل آن که حمزه با حکومت عباسی مخالفت کرد، دستگاه تبلیغاتی و مورخان دربار عباسی، او را شورشگر، یاغی، باغی و خارجی (خروج کننده بر حکومت مشروع) میخواندند. عبدالحی حبیبی نیز دلیل شهرت حمزه را شورش و خروج او در برابر عباسیان میداند (حبیبی، ۱۳۶۷: ۳۵۰).
ابن اثیر مینویسد: «حمزه خارجى هم در باذغيس خراسان باعث اغتشاش و فساد شد. عيسى بن على ده هزار تن از اتباع حمزه را کشت و در لشکرکشى به کابل و زابلستان و قندهار رسيد» (ابن اثیر، ۱۳۷۱، ج ۱۶: ۱۰۸). منابع مختلف تاریخی به پیروی از دربار عباسی حمزه را به خارجی بودن متهم کردهاند، مانند ابن خلدون (ابنخلدون، ۱۳۶۳، ج ۲: ۳۴۶)، تاریخ سیستان (تاريخ سيستان، ۱۳۶۶: ۱۷۹)، طبری (طبری، ۱۳۷۵، ج ۱۰: ۴۵۰۶)، یعقوبی (يعقوبى، ۱۳۷۱، ج ۲: ۴۷۵)، ابن اثیر (ابن اثیر، ۱۳۷۱، ج ۱۶: ۱۰۸ و ۱۴۸)، عبدالحی گردیزی (گردیزی، ۱۳۶۶: ۲۹۰ و ۲۹۸)، جوزجانی در طبقات ناصری (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۱: ۱۹۲) و نظایر آن.
بر اساس شواهد تاریخی، بيشتر مردمانی که گرد حمزه جمع شده بودند مردمان دیندار، زاهد و قرآنخوان بودند. کفن پوشیده بودند؛ وصيّتها کرده بودند و حتی کابين زنانشان را نیز داده بودند. هارونالرشید در جمادیالثانی ۱۹۳ ق به سن ۴۹ سالگی در توس درگذشت. حمزه وقتی به نزدیک نیشابور رسيد، خبر مرگ و دفن شدن هارون را شنید و بازگشت و گفت: «و کفىالله المؤمنين القتال! چون چنين بود واجب گشت بر ما که به غزوِ بتپرستان رويم» حمزه ۵۰۰۰ نفر از سوارکاران ماهر خود را به گروههای ۵۰۰ نفری تقسیم کرد و به سیستان، خراسان، کرمان و پارس فرستاد و دستور داد «مگذاريد که اين ظالمان بر ضعفا جور کنند (تاريخ سيستان، ۱۳۶۶: ۱۶۹)». حمزه آذرک شارى، در سال ۲۱۳ ق به مرگ طبیعی ا ز دنیا رفت (همان: ۱۷۹).
منابع: ابن اثير، عزالدين على. (۱۳۷۱). کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران. ترجمۀ ابوالقاسم حالت و عباس خليلى. تهران: مؤسسۀ مطبوعاتى علمى؛ ابن خلدون. عبدالرحمان. (۱۳۶۳). العبر تاريخ ابن خلدون. ترجمۀ عبدالمحمد آيتى. تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقيقات فرهنگى؛ حبیبی، عبدالحی. (۱۳۶۷). تاریخ افغانستان بعد از اسلام. چاپ سوم. تهران: دنیای کتاب؛ تاريخ سيستان. (۱۳۶۶). تصحیح محمدتقی بهار. چاپ دوم. تهران: کلالۀ خاور؛ جوزجانی، منهاج سراج. (۱۳۶۳). طبقات ناصرى تاريخ ايران و اسلام. تحقيق عبدالحى حبيبى. تهران: دنياى کتاب؛ شهیدی مازندرانی. حسین. (۱۳۷۷). فرهنگ شاهنامه (نام کسان و جایها). تهران: نشر بلخ؛ طبرى. محمد بن جرير. (۱۳۷۵). تاريخ طبرى، ترجمۀ ابو القاسم پاينده. چاپ پنجم. تهران: بینا؛ گرديزى. عبدالحى. (۱۳۶۳). زینالاخبار. تحقيق عبدالحى حبيبى. تهران: دنياى کتاب؛ يعقوبى. احمد بن ابى يعقوب ابن واضح. (۱۳۷۱). تاريخ يعقوبى. ترجمۀ محمدابراهيم آيتى. چاپ ششم. تهران: علمى و فرهنگى.