ولسوالی در ولایت ارزگان
مؤلف: پروین ولیزاده
جلد اول، ویراست دوم
ارزگان خاص یا خاص ارزگان یکی از ولسوالیهای ولایت ارزگان است. از نظر جغرافیایی این ولسوالی تقریباً در ۶۶۳۵۰۰ تا ۶۶۴۵۳۸ درجۀ طول شرقی و ۳۲۵۲۳۸ تا ۳۳۰۰۳۰ درجۀ عرض شمالی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۲۱۵۰ متر است. ارزگان خاص در ۱۰۰ کیلومتری شرق تیرینکوت (مرکز ولایت) قرار دارد و مساحت آن ۴۵۰۰ کیلومتر مربع است. ارزگان خاص از شمال شرق به اجرستان و گیزو (گیزاب)، از غرب به چوره، از جنوب به دایچوپان در ولایت زابل، از شرق به مالستان در ولایت غزنی محدود میشود. این ولسوالی ۶۵ قریه دارد و مرکز آن هزارقدم است (وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۹۶).
در اتلس قریههای افغانستان در ذیل ولسوالی_ علاقهداری خاص ارزگان ۴۷ قریه نام برده شده است. قریههای ارزگان خاص شامل آوپُرو (آبپران) (عُلیا و سُفلا)، بُومْ، تالَه هَزاره، چُوکَه محمدشاه سلطان، حسینی (عُلیا و سُفلی)، خَرْکَنده، درۀ پالو، درۀ شالی، زَولِی، سوزچو، سَرقُول، سلطاناحمد، سیابَغل، سیاچو، سیاهقُول، شَشبرجَه، شِیخَه، شِینَه، عاشورا، بیروز، قَحْطآبَه، قَدَمشالی، قَلْتَک یا قَلعتَک (سُفلا و عُلیا)، قُولِ قاسم، قَرْلَغو (کرلغو، قلهغو)، گَردون سخی، گُلخار، نَوِیان، نِیْکروز، هَزارقَدَم، حاجیمحمد، پَیِک، حسین، کاریز، خُورْدِی، سَیدُو، گرماَوْ، شَشپَر، بازار کهنه (کهنهبازار)، دشتِ رستم، نورَک، لغْسنگ، باغچار، سِیرُو، کُندلان، جَغْتَلَه، غُونْدِی مار، دان چورکه، بادامزو، دَنسَنگو، بَیْتِمُور، کنیزدارا، باغ سرکاری و کَلَّهخُور است. به لحاظ تاریخی قبل از دورۀ امیر عبدالرحمان تمامی ارزگان (خاص) هزارهنشین بوده است. بعد از جنگ این دوره به تدریج بسیاری از قریهها با فرمان دولتی و یا غصب پشتونهای مهاجر از هزارهها گرفته شد و به طوری که تا قبل از کودتای ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۹ م «قریههای باغچار، سیدان، بازار کهنه، شیره، دَنسنگو و دهن عاشورا» (احمدی، ۱۳۹۸) هزارهنشین باقی مانده بودند.
دلیل نامگذاری: «اُرزگان»، «رزُ گان»، «روزگان» شکلهای مختلف نام ارزگان است. برخی نام ارزگان را به دو واژۀ «ارگونقون» (مغولی) و «ارگینهقوند» (ترکی) ارتباط دادهاند. در افسانههای مغولی آمده است که قیان بن ایلخان با پسرکاکایش نکوز خان به همراه زنان و فرزندان خویش بعد از نجات از اسارت تاتارها محل اصلی را رها کردند و به سوی سرزمین ناشناختهای مهاجرت کردند. آنان در این سفر به کوهی رسیدند و در آنجا جلگهای یافتند که رودهای پرآب و چشمههای فراوان داشت. نام آن منطقه را «ارگنهقون» گذاشتند (گلی، ۱۳۶۶: ۲۹۲.) محمدافضل ارزگانی معتقد است در زبان مغولی «ارگنه» به معنی کوه و «قون» به معنی بند است و معنی «ارگنهقون» میشود «کوهبند». این «ارگنهقون» با کثرت استعمال به ارزگون (ارزگان) تبدیل شده است (ارزگانی، بیتا: ۱۰۱ و ۱۰۲). غلامحسین موسوی در اینباره مینویسد ارزگان نمیتواند برگرفته از «ارگنهقون» مغولی باشد؛ زیرا گردیزی در ۲۲۵ سال قبل از حمله مغول، در صفحۀ ۳۴۴ از زینالاخبار از شخصی به نام «ابواسحاق رُزگانی» نام میبرد (موسوی، ۱۳۹۷).
ارزگان را بسیاری از نویسندگان هزاره و ارزگانیها، «ورَزگان» و «وُرُزگان» میگویند و در تذکرهها و قبالههای دولتی هم «ورزگان» ثبت شده است. در لغتنامۀ دهخدا «وَرز» به معنای کشاورزی و جای کشاورزی است و ناظمالاطباء آن را مرتبط با ورزیدن و ورزش میداند. «وَرز» به معنای کسب، حرفه و کار همیشگی و کشت و زراعت است. با توجه به زمین محوری دوران قدیم که شغل اصلی مردم کشاورزی و دهقانی بوده، طبق یک نظر دیگر ورزگان میتواند به معنای «جای کشاورزی» یا کشاورزان باشد (محمدیشاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ و ۵۳۵). در تلفظ محلی هزارگی معمولاً با همزه تلفظ میشود، ارزگو به ضم اول و دوم و سکون سوم و یا به ضم اول و سکون دوم و فتح سوم است (احمدی، ۱۳۹۸).
پیشینۀ تاریخی: منابع مختلف پیشینۀ تاریخیِ منطقهای را که ارزگانِ تاریخی (شامل اجرستان، ولایات ارزگان و دایکندی و دایچوپان) نامیده میشود، از سال ۵۰۰ میلادی یاد کردهاند، احمدعلی کهزاد در افغانستان در پرتو تاریخ مینویسد ارزگان بینالنهرین کوهستانی کوچکی است که دو رودخانۀ بزرگ و سیلابی شمال و جنوب یعنی هیرمند و ارغنداب آن را فراگرفته است و پیشینۀ ارزگان به سال ۵۰۰ بعد از میلاد میرسد. بیوار یکی از باستان شناسان انگلیسی در ۱۳۳۱ ش / ۱۹۵۳ م در ۱۵۰ مایلی (۲۴۱ کیلومتری) شمال قندهار (درۀ شالی)، دو سنگنوشته پیدا کرد. روی کتیبۀ اول با رسمالخط یونانی، عبارت «یونانی یَفتلی» و در کتیبۀ دوم نام «زابل» و «می هیبراکولا» و کلمههای «بغ» و «شاه» به صورت «بغو» و «شاوو» حک شده بود. این دو کلمه خدا و شاه است و کنیشکای کوشانی «خداوندگار شاه» نامیده میشد. این نشان میدهد پادشاه یفتلی به روش پیشینیان، خود را «خداوندگار» و «شاه» لقب داده است. کتیبهها به زابل در حوزۀ ارغنداب و می هبیراکولا مهمترین و معروفترین پادشاه یفتلی اشاره دارد که در حوالی ۵۰۰ بعد از میلاد در جنوب غرب افغانستان دولت مقتدری داشته است. او در بسیاری مسکوکات، خویش را به لقب «شاوو زابل» یعنی پادشاه زابل یا زابلستان خوانده است (کهزاد، ۱۳۴۶: ۲۶۵). درۀ شالی اکنون (۱۳۹۸) یکی از مناطق ولسوالی ارزگان خاص است.
ارزگان قبل از دورهٔ اسلامی مرکز زابلستان و پایتخت حکومت زاولیها بوده است. ارزگان از شهرهای قدیم غور بود و در دورۀ سلطان غیاثالدین جزء حکومت ملوکالطوایفی ملک علاءالدین بود (محمدیشاری، ۱۳۹۳، ج ۱: ۵۳۴ به نقل از جوزجانی، ج ۱: ۳۷۰).
ارزگان، چُورَه و کَمسُون در سال ۸۸۰ ق / ۱۴۷۵ م به تصرف حکومت ارغونیه درآمد و تا زمان شاه اسماعیل صفوی جزء این سلسلۀ پادشاهی بود. در سال ۱۱۲۱ ق / ۱۷۰۹ م محمود غَلجایی (محمود هوتکی) چُورَه، کَمسُون و تِیری را تصرف کرد و در ۱۱۴۰ ش / ۱۷۲۷ م نادرشاه قندهار را گرفت و چُورَه، کَمسُون و شُوی را فتح کرد و وارد ارزگان شد و حکومت آنجا را به نام یکی از طوایف نیکروز نوشت (ارزگانی، بیتا: ۱۱۱ و ۱۱۲).
مهمترین ویژگیای که برای ارزگان قبل از دورۀ امیر عبدالرحمان خان در منابع تاریخی بیان شده است، وجود قلعههای مستحکم در آن است. بیکن، محقق امریکایی که دربارۀ اوضاع جامعۀ اوایل قرن نوزدهم چهار منطقۀ هزارهجات از جمله ارزگان تحقیق کرده است، معتقد است که ارزگان در گذشته به صورت ملوکالطوایفی اداره میشده است. رسم و رواجهای موجود مردم ارزگان متأثر از زمانهای ملوکالطوایفی است. آنان بیشتر از دیگران خصوصیتهای دورههای ملوکالطوایفی را نگهداشتهاند و در حقیقت از دیگر طوایف هزاره متمایز هستند. قبل از سال ۱۳۰۱ ق / ۱۸۹۳ م در ارزگان حالت جنگ دائمی حاکم بوده است، یعنی یک طایفه با طایفۀ دیگر و با پشتونهای مجاور در جنگ و جدال بودند. زندگی خانوادگی پدرشاهی در بین مردم ارزگان نیرومندتر از طوایف دیگر بوده است. قدرت محلی به مَلِک، داروغه و ریشسفید تعلق داشت. برای مثال در قبیلۀ نِیکروز چهار ملک وجود داشت که هر کدام از آنان تقریباً هشتاد قریه را اداره و رهبری میکردند (دودیانوس، ۱۳۶۹: ۶ تا ۱۴).
ارزگانِ قبل از دورۀ عبدالرحمان ۱۳۰۰ قلعه داشت (یزدانی، ۱۳۷۰: ۱۶۹). این قلعهها برجهایی برای حفاظت و امنیت مردم ساکن آن داشته است. در آن برجها سوراخهای متعدد وجود داشته است که «تیرکش» نامیده میشد. در چهار طرف قلعه دریچههایی نسبتاً بزرگ به نام «خوکنول» قرار داشتند. در موقع ضرورت و حملۀ دشمن از تیرکشها تیراندازی میکردند و از قلعه دفاع میکردند. به همین دلیل در زمان حملۀ عبدالرحمان این قلعهها به سختی به تصرف نیروی دولتی درآمد و اغلب به توپ بسته شد (مقصودی، ۱۳۶۸: ۷۲ و ۷۳) و همه تخریب شده است (یزدانی، ۱۳۷۰: ۱۶۹).
محمدحسین فرهنگ در جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان به نقل از محمدافضل ارزگانی مینویسد: «مناطق ارزگان، شُوی و چُورَه و کَمسُون در زمان عبدالرحمان خان شامل ۵۳۰۰۰ آبادی و ۱۷۵۰۰۰ خانوار نفوس شیعه و ۲۲ منزل مساحت بوده است… و اگر هر منزل معادل ۷ فرسخ باشد در آن صورت این سه منطقه حدوداً ۳۹ هزار کیلومتر مربع خواهد بود (فرهنگ، ۱۳۸۰: ۱۰۵)».
ارزگان در زمان عبدالرحمان، هدف اصلی حملۀ سپاهیان دولت بود. یوسف ریاضی در بخش عین الوقایع از کلیات ریاضی دربارۀ جمعیت ارزگان و سرزمینهای اطرافش قبل از دورۀ عبدالرحمان مینویسد که اجرستان ۶۰۰۰ خانوار بود که دایه نامیده میشد؛ مالستان ۶۰۰۰ خانوار بود که آنها را فولاد میگویند؛ ارزگان ۵۰۰۰ خانوار؛ میاننشین ۱۰۰۰ خانوار؛ سلطانآباد که هزارههای سلطاناحمد بودند با طایفۀ پالان ۱۰۰۰ خانوار؛ زَولِی ۱۵۰۰ خانوار، شیره و باینتان (بایتیمور) ۳۰۰۰ و ۴۰۰۰ خانوار بودند (ریاضی هروی، ۱۳۲۴ق: ۲۴۸).
جغرافیای طبیعی: محمدافضل ارزگانی در مختصرالمنقول در تاریخ هزاره و مغول دربارۀ ارزگان مینویسد: «ارزگان جلگایی است مشتمل بر باغات و زراعات، بیستوهفت میل طول و بیستوهفت میل عرض دارد. زمینش مدور و هموار و هزار قلعه و بیست هزار خانوار دارد (ارزگانی، بیتا: ۱۰۱)». بیستوهفت میل معادل ۴۳٫۴۵ کیلومتر است. به این ترتیب مساحت ارزگان (ارزگان خاص) طبق نظر مختصرالمنقول در آن زمان ۱۸۶۶ کیلومترمربع بوده است. همچنین محمدافضل ارزگانی از توابع ارزگان یاد کرده است که شامل سه منزل طول و دو منزل عرض بوده و ۸۰۰۰ آبادی و ۳۰۰۰۰ خانوار داشته است (همان). محمدعیسی غرجستانی توابع ارزگان را سه منطقۀ زَولِی، سلطاناحمد و پهلوان با ۳۰۰ قلعه معرفی میکند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۰۰). هر منزل ۲۴ کیلومتر است که مساحت آن ۳۴۵۶ کیلومترمربع می شود. در مجموع مساحت ارزگان و توابع آن ۵۳۲۲ کیلومترمربع بوده است.
ارزگان خاص سرزمینی نسبتاً کوهستانی است. هوای آن در تابستان معتدل و در زمستان سرد است. مناطق مرتفع آن مانند سِیرُو، باغچار، سیابَغَل، پالو و حسینی بسیار سرد است. دورۀ سرمای آن بیشتر از دورۀ گرماست و بارش برف بیشتر از بارش باران است. به علت مسدودشدن جادهها در زمستان، مسافرتها در این مناطق به صورت پیاده است. مناطق غیرکوهستانی آن آبوهوای معتدل و مناسب دارند و بارش باران در آن بیش از بارش برف است (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۵ به نقل از غرجستانی، ۱۷۶).
ناوههای ارزگان خاص شامل شالی، سلطاناحمد، باغچار، ارزگان (شامل مناطقی چون خوردی، سیدان، گرماو، ششپر، بازار کهنه، دشت رستم، شیخه، چهار آسیاب (چار آسیه)، بادام زو، قله غو (قرلغو)، بهروز) و درۀ پالو است (احمدی، ۱۳۹۸). ناوه طولانیِ آن سلطاناحمد است. درۀ پالو، تنگ و طویل است و اطراف آن را کوههای بلند فراگرفته است. به همین دلیل از مناطق مهم و سوقالجیشی ولسوالی به شمار میرود. سلطاناحمد در شمال شرق ارزگان و شالی در شرق مرکز ارزگان قرار دارند. باغچار در جنوب ارزگان خاص و در مرز ارزگان با دایچوپان موقعیت دارد (احمدی، ۱۳۹۸؛ غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۵). حسینی در شرق ولسوالی و سیابغل در شمال شرق آن قرار دارد (فاضلی و خلیلی، ۱۳۹۸).
ارزگان خاص سه رودخانه اصلی دارد؛ سلطان احمد، شالی و پالو. رودخانۀ سلطاناحمد از منطقۀ سبزدره (زردک) سرچشمه میگیرد و در مسیر خودش از مناطق شاخآهو، سیاهبغل، بوم و ناوۀ سلطان احمد عبور میکند و به مرکز ولسوالی میرسد (احمدی، ۱۳۹۸). غلامحسین نوری میگوید: «این رودخانه در قسمت سرسنگو، چشمۀ خاله و تپه آوجم با جوشش از بستر رودخانه به حدی زیاد میشود که در فصل بهار عبور از آن دشوار است (نوری، ۱۳۹۸)». رود سلطاناحمد پنج سرشاخه دیگر نیز دارد، مانند جلگه پیک، اربستو، خواجه روشنی، حسینی و کندلان. رودخانۀ شالی از منطقۀ خرکنده و کاریز سرچشمه میگیرد و با آب سرتنگی یکجا شده در قسمت پایین بازارنو به رود سلطاناحمد ملحق میشود (غلامی، ۱۳۹۸). این دو رودخانه در ادامۀ مسیر خود به تنگی کلهخور و از آنجا به سمت آرال ادامۀ مسیر میدهد. رودخانۀ پالو از تنگۀ چشمۀ موره (مهره) سرچشمه میگیرد و با عبور از قریههای مسیر به منطقۀ آرال میرسد. این سه رودخانه در منطقۀ آرال یکجا شده و ادامۀ مسیر میدهد و از آنجا به تیرین و سپس به رود دهراود وصل میشود و در نهایت به رودخانۀ هیرمند میریزد (فاضلی و خلیلی، ۱۳۹۸).
چشمههای ولسوالی ارزگان خاص عبارت است از: گرماَوْ در مرکز ولسوالی؛ آوپُرو در منطقه آوپُرو / آبپران؛ خاله در ناوه سلطان در دانسنگو؛ تپه آوجوم در تپه آوجوم؛ موره (مهره) در تنگۀ چشمۀ موره در درۀ پالو؛ خوجه زنگی در سیابغل؛ خضر در حسینی علیا؛ چشمۀ گرم در حسینی سفلا؛ خاوال در بین درۀ پالو و کمسون (فاضلی و خلیلی، ۱۳۹۸). اکنون (۱۳۹۸ ش) چشمۀ اصلی آن به اندازۀ یک چشمۀ معمولی آب دارد و روی آن ۱۵ اتاق حمام ساخته شده است و نلدوانی شده است (احمدی، ۱۳۹۸).
بلندترین کوه ارزگان خاص، بایندره است که در مرز ارزگان خاص و دایچوپان قرار دارد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶). بالاچو یا چهل دختران در غرب درۀ پالو قرار دارد و از سر این کوه مناطق گِیزَوْ، شارستان، چوره و ساحات خود ارزگان دیده میشود. سعد وقاص (شادو قاص)، سیروی خار و یکرویه از دیگر کوههای ارزگان خاص است (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶ و ۱۷۷؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).
جغرافیای سیاسی: ارزگان خاص از ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۷ ش / ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۹ م با ولسوالیهای همجوار فعلی، «حکومت کلان ارزگان» را تشکیل میداد و حکومت کلان ارزگان جزء ولایت قندهار بود. در سال ۱۳۳۷ ش / ۱۹۵۹ م به «حکومت اعلای ارزگان» ارتقا پیدا کرد. ولایت ارزگان در سال ۱۳۴۳ ش / ۱۹۶۴ م تشکیل شد (نایل، ۱۳۷۹: ۷۰). ولایت ارزگان بعد از جدایی از قندهار شامل ولسوالیهای فعلی، اجرستان و ولایت دایکندی بود. قبل از این سال، ارزگان مرکز اداری آن بود. با تشکیل ولایت ارزگان مرکز اداری به تِیرینکوت انتقال یافت و ارزگان (با قید خاص) یکی از ولسوالیهای ولایت ارزگان شد.
مهمترین ویژگی ارزگان خاص، ترکیب جمعیتی آن است که متشکل از دو قوم پشتون و هزاره است. اوضاع ارزگان در دورۀ حاکمیت ظاهر شاه نسبتاً آرام بود و اقوام پشتون و هزاره با مسالمت در کنار هم زندگی میکردند. در دهۀ ۴۰ تا ۵۰ برای انتخاب سناتور و وکیل مجلس شورای ملی، دو بار انتخابات برگزار شد و از هزارهها شیخ میراحمد میرزایی برای مجلس شورای ملی کاندیدا شده بود (مظفری، محمد، ۱۳۹۶). در سال ۱۳۴۹ ش سید اسحاق نقوی، عالم دینی و مدرس از نجف به ارزگان آمد. او از سوی سه نفر از مراجع تقلید شیعه در نجف وکالت داشت. او اولین بار اذان شیعیان را در ارزگان خاص رایج کرد و در کنار مسجد دولتی در منطقۀ بازار کهنه یک حسینیه ساخت و طلاب زیادی را از مناطق مختلف ارزگان و شیرداغ جمع کرد و مشغول تدریس شد. پشتونها از این حرکت علمی و تحرکی که در بین هزارهها ایجاد شده بود، احساس خطر کردند و در سترهمحکمه از سید اسحاق نقوی شکایت کردند. با ورود ولسوال جدید دامنۀ اختلافات بیشتر شد؛ شکایت به مرکز ولایت کشانده شد و مرافعه بر اثر این موضوع یک سال طول کشید. سرانجام سترهمحکمه ساختن حسینیه در کنار مسجد را بلامانع دانست. بعد از موفقیت هزارهها، آنان یک مدرسۀ علوم دینی در توپخانه و بعد مسجد و حسینیۀ دیگری در سیدان نزدیک بازار نو ساختند (اعتمادی، ۱۳۹۸). همچنین سید رجبعلی مشهور به آقای کلان، بعد از دوران عبدالرحمان در منزلش درس دینی را شروع کرده بود (مظفری، ۱۳۹۸). بعدها آخوند ملانظر در باغچار، کرسیهای تدریس را در خانۀ خود بر پا کرد و سر انجام توانستند نخستین مدرسه دینی را تأسیس کنند. ملا محمداسحاق معروف به کربلایی مقدس در قریۀ حسینی به تعلیم و تربیت علاقهمندان به علوم پرداخت و طلّابی از شیرداغ برای تدریس به کمک کربلایی مقدس آمدند. تلاشهای این افراد موجب رشد و پیشرفت هزارهها در ارزگان خاص شد (رحیمی، ۱۳۹۲: ۷۱).
با استقرار حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان در سال ۱۳۵۷ ش / ۱۹۷۸ م افراد حکومت و برخی اعضای احزاب خلق و پرچم که از معلمان و متعلمان بودند، از راههای مختلف مردم را تحت فشار قرار میدادند. یکی از کارهایی که در این منطقه صورت گرفت و معلمان مکاتب در آن نقش فعالی داشتند، خلعسلاح عمومی بود. مردم تمام سلاحهایشان را تحویل دادند. در خزان ۱۳۵۷ ش در جریان دستگیریهای عمومی، برخی از بزرگان و عالمان دینی ارزگان خاص هم بازداشت و زندانی شدند. محمد مظفری عالم مذهبی و شخص بانفوذ در باغچار و ملا یعقوب گیزوی از هزارهها، وکیل قیوم و برادرش ملا جان پسر دوستمحمد خان، ملا تاجمحمد از کنیزدارها و ملا باروک، حاجی عبدالرحمان و صمد خان از پشتونها، به جرم فیودالبودن به تیرینکوت برده شدند و مفقودالاثر شدند. به نقلی در ابتدای سال ۱۳۵۸ ش نیروهای دولتی آنها را با شمار زیادی از زندانیها، شبهنگام، با دست و پا و چشمهای بسته در محل گجخانه در نزدیکی زندان تیرین، زنده به گور کردند. میراحمد میرزایی را هم بردند که بیتالله غَرَنی، والی تیرینکوت او را آزاد کرد (احسانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
با گسترش مخالفتهای سراسری کشور علیه حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، پشتون و هزاره در ارزگان خاص، با کنار گذاشتن خصومتهای پیشین خود، مقابله با حکومت را برنامهریزی کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷). آنها با سلاحهای سادۀ خود به مرکز ولسوالی حمله کردند و بعد از یک روز ولسوالی را تصرف کردند. ولسوال به دست مردم کشته شد و ولسوالی تاراج شد (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶). در ۲۲ حمل ۱۳۵۸ ش / ۱۱ اپریل ۱۹۷۹ م ولسوالی ارزگان خاص سقوط کرد. حکومت بعد از شش روز، مجدداً با لشکرکشی و قوای زرهی، ولسوالی را تصرف کرد. در این زمان مردم باغچار، بَیتِمور و بهروز جادۀ بین تیرینکوت و ارزگان را بستند و نیروهای دولتی محاصره شدند. با طولانی شدن مدت محاصره و مقاومت نیروهای مخالف دولت، در سرطان ۱۳۵۸ ش / جولای ۱۹۷۹ م نیروهای حکومت توان مقابله را از دست دادند و با آتش زدن انبار اسلحه و مهمات به سوی تیرینکوت فرار کردند و ولسوالی در اختیار مردم قرار گرفت. در این جریان، یعنی مقاومت مردم در منطقۀ سنگر که ارزگان را به تیرین وصل میکند، از باغچار ملا ابراهیم کشته شد (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶؛ عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷ و ۱۸۰). بعد از آن مردم شالی، سلطاناحمد، سیابغل، حسینی و… به نیروهای مخالف پیوستند و نیروهای حکومتی شکست خوردند و ارزگان خاص در اختیار مخالفان قرار گرفت (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷).
بعد از پیروزی، سران دو قوم برای ادارۀ ارزگان و دفاع در برابر قوای حکومت، کمیتهای مشترک با ترکیب دو سهم از هزارهها و سه سهم از پشتونها تشکیل دادند. از اعضای دورۀ اول میتوان شیخ میراحمد میرزایی، عبدالعلی گوهری و سید عبدالله از هزارهها و عزیزالله خان و عبدالرئوف از پشتونها را نام برد (ارزگانی، ۱۳۹۶). اعضای آن در دورههای بعدی صوفی محمدعالم (پشتون) محمدهاشم اکبری، ارباب بوستان، محمد فیاض، قربانعلی ارزگانی، محمدعلی تقدسی، صادق زاهدی، سلمان انصاری و خداداد رضوانی بودند (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶) و در این دوره شیخ میراحمد میرزایی از هزارهها رئیس بود و معلم عزیزالله از پشتونها ولسوال و ملک عبدالرئوف از پشتونها قومندان بود (احمدی، ۱۳۹۸). این کمیتۀ مشترک عمدتاً به حل و فصل منازعات بین دو قوم و برخی دعاوی حقوقی و املاک میپرداخت و تا سال ۱۳۶۸ ش / ۱۹۸۹ م کماکان با همین مکانیزم کار میکرد (ارزگانی، ۱۳۹۶؛ مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
اولین کار کمیتۀ مشترک، تقسیم اسلحۀ گرفتهشده از نیروهای حکومتی بود. ولی در این کار دچار مشکل شدند. اعضای شورا خواستند به پشتونها اسلحۀ بیشتر و به هزارهها اسلحۀ کمتری بدهند. سرانجام تصمیم گرفته شد که اسلحه میان مردم تقسیم نشود و در انبار نگهداری شود (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۷).
مردم ارزگان خاص پس از سقوط حکومت، برای دفاع از خود، حفظ امنیت و ادارۀ منطقه به اسلحه و مهمات احساس نیاز کردند. هزارهها چند نفر را به کویته و پشتونها چند نفر را به پیشاور فرستادند تا از احزاب مستقر در پاکستان اسلحه بگیرند. هزارهها، از اتحادیۀ مجاهدین اسلامی افغانستان اسلحه گرفتند و آنها را میان ده قریۀ هزارهنشین تقسیم کردند. تا آن زمان در منطقه از حزب خبری نبود. محمد فیاض در مرکز ارزگان حزب «جبهۀ مقاومت» را تأسیس کرد و همزمان با آن شیخ میراحمد میرزایی شعبهای از حزب اتحادیۀ مجاهدین را تشکیل داد. در بهار ۱۳۶۰ ش عدهای از جوانان هزاره که در ایران تعلیمات نظامی دیده بودند با همکاری پاسداران جهاد اسلامی افغانستان اسلحه آوردند و در حسینی «پایگاه علی بن ابیطالب» را تأسیس کردند. مسئول آن پایگاه محمداسلم صالحی بود. این پایگاه بعد از مدتی به قریۀ سیابغل انتقال یافت. در این سال محمد فیاض با حزب خود به حزب حرکت اسلامی افغانستان پیوست و مسئول این حزب در ارزگان شد (همان: ۱۸۵). در سال ۱۳۶۱ ش شورای روحانیت متشکل از تمامی علمای دینیِ بانفوذ چون محمد فیاض، محمدعلی مقدس، اسدالله افضلی زَولِی، موسی جعفری و محمدهاشم اکبری تأسیس شد. این شورا نقش قابلتوجهی در مدیریت منطقه داشت و مدرسۀ علوم دینی ارزگان خاص، تحت نظر این شورا اداره میشد (فصیحی غزنوی و شریفی، ۱۳۹۶، ج ۲: ۱۱۰ و ۱۱۱؛ اعتمادی، ۱۳۹۶).
احزاب دیگری از سال ۱۳۶۲ ش به تدریج در منطقه حضور یافتند. سازمان نصر در حسینی به سرپرستی سلمان انصاری؛ جبهۀ متحد در سیدان با مسئولیت قربانعلی ارزگانی؛ حزب اسلامی افغانستان به سرپرستی صادق زاهدی باغچاری؛ نهضت اسلامی افغانستان با سرپرستی محمدهاشم اکبری در جویِ شَشپر و سهپایِ مالستان؛ نهضت اسلامی افغانستان هم فعال بود ولی نتوانست پایگاه نظامی ایجاد کند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۸۶ تا ۱۸۸).
جنگ سال ۱۳۶۹ ش: روابط میان احزاب پشتون و هزاره تا سال ۱۳۶۸ ش خوب بود و گاهی به خاطر اختلافات سران احزاب منازعات کوچک در برخی مناطق رخ میداد که یکی از آنها منجر به جنگ سال ۱۳۶۹ ش شد و کل ارزگان خاص را در برگرفت (همان: ۱۹۰). در زمستان ۱۳۶۸ ش دو نفر به قتل رسیدند و سران پشتون، غلامرضا فروتن، علیرحم مسکینیار و خلیفه ضابط از هزارههای مرکز ارزگان را عاملان قتل اعلام کردند. محمد فیاض و دیگر بزرگان هزاره صحبت کردند که این افراد به دفتر حزب اسلامی به سرپرستی محمد خلیلی (هزاره) سپرده شوند. اما پشتونها به پایگاه حزب اسلامی حمله کردند و آنها را با خود بردند. هزارهها خواهان اجرای عدالت طبق شریعت اسلامی شدند، اما پشتونها پس از ده روز، فروتن و مسکینیار را در مرکز ارزگان تیرباران کردند (همان: ۱۹۰ تا ۱۹۳؛ رضوانی، ۱۳۹۶). این واقعه باعث شد که هزارهها مردم هزارۀ ساکن مرکز ارزگان در بازار کهنه، سیدان و جویِ ششپر را به مناطق دیگر انتقال بدهند. ساکنان کهنهبازار و سیدان به باغچار کوچ کردند و مردم جویِ ششپر به درۀ پالو رفتند. در ۱۸ حمل ۱۳۶۹ ش محمداسلم صالحی از سیابَغَل، علیحسن مظفری از حسینی با همکاری حسنعلی چمران از پَشِی و اسدالله یاری از کُندُلان به خونخواهیِ غلامرضا فروتن، علیرحم مسکینیار و خلیفه ضابط جنگ را آغاز کردند. در مقابل آنان از نیروهای پشتون، یونس تحویلدار با جبهۀ کُندُلان؛ داوود خان از آبپران و عبدالرحیم از درۀ شالی با جبهۀ حسینی؛ نیروهای ملا جبار، شاهولی و ملا عباس از قریۀ سلطاناحمد با جبهۀ سیابَغَل وارد جنگ شدند و عدهای از تیرینکوت و قندهار به کمک پشتونها شتافتند. هزارهها در سه جبهه با شکستن تعدادی از سنگرها، پشتونها را محاصره کردند و در مدت یک شبانهروز مناطق شَشبُرجه، سیاچوب، بُوم، سرخبینی، جَنگَلَک، دَنسَنگو، جَغْتَلَه، غُونْدِیمار، دن چورکه و خربید از پشتونها تخلیه شد (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۳ تا ۱۹۶).
بعد از آن، حملهای گسترده و وسیع بر بسیاری از مناطق مسکونی هزارهها آغاز شد. حاجی معلم و فرزندان منگل خان از پشتونهای خاکیران در دایچوپان و مردم شیرداغ در جاغوری اقداماتی برای آتشبس کردند و در کُندلان و ناوۀ سلطانمحمد، جنگ متوقف شد. هیئت صلح از جاغوری و اجرستان در سرطان ۱۳۶۹ ش وارد ارزگان شد و در طی آن، اسیران مبادله شدند و جنازههای مانده از دو طرف جمعآوری و دفن شد (همان: ۱۹۶). همچنین هیئت فیصله کردند که کشتههای دو طرف فراموش شود و هیچ خونبهایی در میان نباشد. هزارهها زمینها و مناطقی را که گرفتهاند، به پشتونها پس بدهند و با مصالحه در کنار هم زندگی کنند (احسانی، ۱۳۹۶).
بعد از یک ماه، به خاطر آزاد نشدن یکی از اسرای پشتونها، جنگ دوباره از کندلان آغاز شد. هیئت صلح از قندهار آمد اما نتیجهای نداشت و جنگ شکل تازهای به خود گرفت. از پشتونها معلم فاروق خان، محمدیونس تحویلدار، حاجی عبدالرحیم، صوفی محمدعالم، ملا نیکمحمد، ملا عبدالباری، ملک عبدالرئوف نقش محوری داشتند و تور موسی، سپین موسی، محمدنبی خان از تیرینکوت و سارنوال عبدالولی، ملا جبار و ملا قهار از دایچوپان با جمع زیادی از فرماندهان از قندهار، چمن، پشین و ژوب پاکستان به کمک پشتونهای ارزگان آمدند (ارزگانی، ۱۳۹۶). مناطق مرزی جاغوری و مالستان هم درگیر جنگ شدند و پشتونها شکست خوردند. بار دیگر جنگ از جنوب ارزگان از باغچار آغاز شد و نیروهای پشتون باغچار را محاصره کردند. ساکنان باغچار، کهنه بازار و سیدان که جمعیت زیادی را تشکیل میدادند، اسلحه و مهمات کافی نداشتند و در حالی که از سه سمت به آنان حمله شده بود، حدود بیست روز مقاومت کردند و سرانجام هزارهها در باغچار شکست خوردند و ساکنان آن به منطقۀ سیرو آواره شدند و پشتونها باغچار را تصرف کردند. در سِیرو و بَکی جنگ ادامه یافت و پشتونها در مدت کوتاهی سیرو را همانند باغچار متصرف شدند. جبهۀ جدید جنگ در بَکی تشکیل شد و نیروهایی از سیابَغَل، سرخسنگ و کُندلان راه پشتونها را سد کردند. جنگ دو هفته در کُندلان طول کشید و پشتونها شکست خوردند و راهی مرکز ارزگان شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۹۶ تا ۱۹۸؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).
سرانجام پس از ۹ ماه جنگ، با ورود هیئت صلح مشترک هزاره و پشتون، صدیقالله صدیق از پیشاور و خادمحسین ناطقی شفایی از بامیان، آتشبس شد و جنگ با امضای پیمان عدم تعرض پایان یافت (ارزگانی، ۱۳۹۶). اسدالله احسانی، معاون محمداسلم صالحی، میگوید در این جنگ حدود ۸۰ تا ۹۰ نفر از پشتونها و حدود ۲۰ تا ۲۵ نفر از هزارهها کشته شدند (احسانی، ۱۳۹۶).
جنگ سال ۱۳۶۹ ش خسارتهای انسانی و مالی زیادی برای هزاره و پشتون به بار آورد. مردم باغچار با ۵۰۰ خانواده، بازار کهنه و سیدان با ۲۷۰ خانواده و جوی ششپر با ۳۰۰ خانواده و هوتی (اوتی) (در دایچوپان) با ۱۵۰ خانواده، به جاغوری و بیشترشان به ایران مهاجرت کردند و تمام مزارع از بین رفت و خانهها ویران شد. بعد از جنگ تنها عدۀ بسیار کمی از هزارهها بازگشتند و ساکنان هوتی اصلاً برنگشتند. در مقابل پشتونها بعد از جنگ به مناطقشان برگشتند و تا حد زیادی خسارتهای مالی خود را جبران کردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۰۷ و ۲۰۸؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).
ارزگان خاص در دورۀ طالبان: ارزگان خاص همانند برخی از مناطق افغانستان تا استقرار گروه طالبان در سال ۱۳۷۳ ش / ۱۹۹۴ م در وضعیت بیدولتی به سر میبرد. در این سال ارزگان خاص جزء اولین مناطقی بود که به آسانی به تصرف طالبان درآمد. طالبان با استفاده از تحریک احساسات دینی و مذهبی، طلاب و علمای پشتون را با خودشان همراه کردند. احزاب و گروههای مستقر در منطقه با مشاهده پیشرویهای اولیۀ طالبان، توان مقاومت در خود ندیده و به آسانی تسلیم آنان شدند. به جز چند قومندان، اکثر پشتونهای ساکن ارزگان با طالبان همراه شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۰۹ و ۲۱۰).
طالبان در ابتدا علما و طلاب هزاره را به همکاری دعوت کردند که با مخالفت آنان روبهرو شد. سپس از احزاب سیاسی هزاره درخواست همکاری کردند. تنها حزب فعال در ارزگان خاص، حزب وحدت اسلامی افغانستان جناح محمد اکبری به سرپرستی محمداسلم صالحی بود. صالحی در جواب گفت اگر دیگر مناطق هزارهنشین به طالبان تسلیم شدند ما هم بدون مشکل تسلیم شده و با شما همکاری میکنیم و تا آن زمان در امور یکدیگر مداخله نکنیم. طالبان به خاطر قدرت نظامی صالحی با او موافقت کردند. بعد از مدتی صالحی به خاطر اختلافات دو شاخۀ حزب وحدت اسلامی افغانستان، و قدرت گرفتن شاخۀ خلیلی حزب وحدت درصدد مذاکره با طالبان برآمد و شروطی را برای همکاری اعلام کرد: ۱. امور هزارهها را خودشان اداره و حل و فصل کنند؛ ۲. مرکز قدرت هزارهها در سیابغل باشد؛ ۳. طالبان همکاری کنند تا هیئتی از هزارهها به قندهار رفته و این شروط و خواستههای خود را به تأیید مرکز قدرت طالبان در قندهار برساند. در مذاکرات بعدی هم به توافق نرسیدند و طالبان در امور هزارهها مداخله نداشتند (همان: ۲۱۱ و ۲۱۲).
پس از آنکه ولسوال طالبان تبدیل شد و ملا نصیر ولسوال ارزگان خاص شد، او با شکست طالبان در مزارشریف، هزارهها را محاصرۀ اقتصادی کرد و به بهانههای مختلف اذیت و آزار میکرد (همان: ۲۱۴ و ۲۱۵).
در این زمان حزب وحدت شاخۀ محمد اکبری به طالبان پیوست. در سال ۱۳۷۷ ش صالحی از ایران به ارزگان خاص برگشت و در سیابغل با نیروهای حزب وحدت شاخۀ خلیلی وارد جنگ شد و بعد از چند بار جنگ در ششپر مستقر شد. در این زمان حسینعلی پیروز، فروزان جاکه، محمد اکبری و سرور عزیزی که دفتری را از طرف طالبان در بازار ارزگان باز کرده بودند، با آمدن صالحی به ششپر، دفتر را ترک کردند (احسانی، ۱۳۹۶).
طالبان با سلمان انصاری وارد مذکره شدند و به توافق رسیدند که دو ولسوال رسمی وجود داشته باشد، یکی در مرکز ارزگان که کارها و امور اداری پشتونها را حل و فصل کند و ولسوال دوم در سیابغل با مرکزیت گنداب که کارها و امور اداری هزارهها را انجام دهد و در صورت بروز مشکل، هیئت مشترک دو ولسوال مشکل را حل کند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۱۳). بعد از این توافق طالبان صالحی را به بهانۀ مذاکره به ولسوالی دعوت کردند. سپس او و همراهانش را خلع سلاح و دستگیر کردند و همه را به سموجی منتقل کردند و دست و پایشان را بستند و در بین چاهی انداختند. در سال ۱۳۸۱ ش وقتی امریکاییها جنازهها را بیرون کردند، طنابهای نایلونی بر اسکلتهای دست و پا بسته وجود داشت (احسانی، ۱۳۹۶). بعد از قتل صالحی طالبان پنجاه نفر از نظامیان او را از جوی ششپر دستگیر و روانۀ قندهار کردند که برخی سه سال در آنجا زندانی بودند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۱۴ و ۲۱۵).
با سقوط بامیان به دست طالبان در ۲۲ سنبلۀ ۱۳۷۷ ش، آنان در ارزگان خاص بر فشارهایشان افزودند و پایگاه حزب وحدت در سیابغل را تصرف کردند. اعضای پایگاه فرار کردند و طالبان بر مناطق هزارهنشین مسلط شدند. آنان تمام افراد مسلح را خلع سلاح کردند؛ به بهانۀ جمعآوری اسلحه، وارد خانههای مردم شدند و اموالشان را گرفتند و بزرگان و سرشناسان را دستگیر و زندانی کردند؛ اموال و موترهای شخصی هزارهها را مصادره کردند؛ هزارهها را به کارهای اجباری و سخت وادار کردند. آنها هزارهها را مجبور کردند در تمام سال، هر روز پنج تا ده نفر به صورت بیگار برای طالبان کار کنند. هزارهها امنیت جانی و مالی نداشتند و به بهانههای مختلف دستگیر یا سر به نیست میشدند. عدۀ زیادی خانه و زندگی را ترک کردند و از ارزگان فراری شدند و به کشورهای دیگر رفتند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۲۱۶ تا ۲۱۸).
ارزگان بعد از طالبان: بعد از سقوط طالبان و تشکیل دولت موقت، نیروهای استرالیایی عضوِ ناتو برای حفظ امنیت در ارزگان خاص مستقر شدند. اوضاع امنیتی در دورۀ حکومت حامد کرزی وخیم بود و اغلب درگیری و کشتار وجود داشت. گروه طالبان همچنان تسلط داشتند. شیخ میراحمد میرزایی، موسی جعفری از کُندلان، غلام رسول مبارز باغچاری و ۷۶ نفر دیگر در این دوران کشته شدند (ارزگانی، ۱۳۹۶).
طالبان در سال ۱۳۸۸ ش نُه مرد از ساکنان باغچار را سر بریدند و همچنین یازده مسافر را در منطقۀ قَلتَک و هشت نفر را با انفجار موتر مسافربری در منطقۀ سیوک کشتند. بار دوم باغچار و سنگو به طور کامل از هزارههای ساکن آن، اعم از مالکان املاک زراعتی و همسایه تخلیه شد و آنها دیگر برنگشتند (همان).
در دورۀ حامد کرزی نیروهای امریکایی، طالبان و دولت در ارزگان خاص مستقر بودند. طالبان نسبت به دو قدرت دیگر نقش سیاسی و نظامی بیشتری داشتند. امریکاییها در محیطی حدود دو هکتار زمین، در محل ولسوالی سابق، داخل چند حصار فولادی اقامت داشتند و زمانی در اوضاع امنیتی دخالت میکردند که طالبان در کشتارها و ناامنیها، نیروهایشان را نشانه میگرفتند. قدرت دولت مرکزی در حد تعیین اعضای ولسوالی بود و نقش چندانی در حفظ امنیت و آرامش مردم نداشت. وظیفۀ اعضای ولسوالی در حد صدور تذکره و گاهی حل دعاوی بین مردم بود و تسلط آنها هم در محدودۀ منطقۀ بازار نو بود. طالبان کنترل رفتوآمد تمام قریهها را در دست داشتند؛ بر اهالی محلهها فشار میآوردند؛ از مردم زکات میگرفتند؛ متهمان را مجازات میکردند؛ برای خود تشکیلات رسمی داشتند و عزل و نصب میکردند (عبدلی رحیمی، ۱۳۸۹: ۱۴۱، ۱۴۲، ۱۵۹ و ۱۶۰).
وضعیت اقتصادی: بعد از نسلکشی هزارهها در زمان عبدالرحمان خان، سرزمینهای حاصلخیز این ولسوالی به طوایف پشتونِ سرحدات هند واگذار شد. از آن پس، هزارههای باقیمانده به اقلیت تبدیل شدند و به صورت دهقان روی زمینهای اجدادیشان برای پشتونهای مهاجر زراعت میکردند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۴). با صدور فرمان حبیبالله خان در رمضان ۱۳۲۲ ق / نوامبر ۱۹۰۴ م مبنی بر استرداد زمینهای تصرفشده به هزارهها (فرهنگ، ۱۳۸۵، ج ۱: ۴۹۴) هزارههای ارزگان خاص در مناطق مختلف تصمیم گرفتند که زمینهای پدری خود را از پشتونهای مهاجر پس بگیرند. آنها برای این کار به چند طریق عمل کردند؛ ۱. گرفتن حکم مالکیت: ابراهیم خان زَولِی، اسماعیل خان و برات خان فرمان استرداد زمینهای چند منطقه در سیاهبَغَل و پَیِک، حسینی و بخش زیادی از پالو را از کابل آوردند؛ ۲. بازخرید زمینها: اولین زمینی که از پشتونهای مهاجر خریده شد زمین«نورزَی» در حسینی در سال ۱۳۰۲ ش بود. بعد از آن، دولت دوباره فروش زمین به هزارهها را ممنوع کرد. در دهۀ بیست قرن حاضر شمسی، بعد از اقدامات ابراهیم خان گاوسوار، سید اسماعیل بلخی و… حکم ممنوعیت فروش زمین به هزارهها لغو شد و در دهۀ سی شمسی مقداری زمین در پالو، باغچار و کُندُلان خریداری شد. البته زمینهای نامرغوب کوهستانی به هزارهها فروخته شد و زمینهای حاصلخیز مرکز ارزگان برای پشتونها نگهداشته شد (احسانی، ۱۳۹۶)؛ ۳. اعمار اراضی: شیخ میر احمد میرزایی و محمدهاشم معروف به هاشم کربلایی با سه تن دیگر، در دهۀ چهل شمسی فرمان احداث «جوی شَشپر» را از کابل آوردند. از سال ۱۳۴۵ ش / ۱۹۶۶ م با حدود ۱۵ سال فعالیت مستمر، «جوی ششپر» در مرکز ارزگان خاص احداث شد. در این فعالیت عمرانی شیخ میراحمد میرزایی، حاجی خان و حاجی رحمالدین شرکت داشتند. آنان هرچند در آغاز با ممانعت پشتونهای مهاجر مواجه شدند، توانستند جوی مهم و حیاتی شَشپر را احیا کنند که از خَربید آغاز به چهارآسیاب ختم میشود. آنان دشت وسیعی را با کشیدن نهری بزرگ آباد کردند و در حدود ۵۰۰ خانوار از هزارههای ارزگان، جاغوری و مالستان در آنجا صاحب زمین و خانه شدند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۴ تا ۱۷۶؛ فصیحی غزنوی، شریفی، ۱۳۹۶، ج ۲: ۱۱۰ و ۱۱۱).
از سال ۱۳۸۰ تا ۲۵ حمل ۱۳۹۶ ش در حدود ۱۸۰ پروژه در ارزگان خاص در قالب چهار طرح ۱. برنامۀ ملی انکشاف؛ ۲. همبستگی ملی؛ ۳. راهسازی روستایی؛ ۴. تهیۀ آب آشامیدنی در ۹۳ قریۀ ارزگان خاص اجرا شده است (وزارت احیاء و انکشاف دهات، ۱۳۹۶). به طور تقریبی در هر قریه ۱ تا ۳ پروژه اجرا شده است. مردم این ولسوالی به زراعت، باغداری، مالداری و کارگری اشتغال دارند. ارزگان منطقهای بسیار حاصلخیز است و پشتونها زمینداران بزرگ هستند (مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).
محصولات عمدۀ ارزگان گندم، جو و جواری و لوبیا است و از محصولات باغداری آن بادام، گیلاس، آلبالو، زردآلو، شفتالو، خربوزه، تربوز، بادنجان رومی و سیاه، بادرنگ، انگور و توت با کیفیت بالا را میتوان نام برد (پلان سه سالۀ ولسوالی خاص ارزگان، ۱۳۹۶). بادام و خربوزۀ آن شهرت دارد. برخی مناطق مانند درۀ پالو در محصولات گندم، گوشت، لبنیات، کچالو، سوخت (هیزم) و تا حدی در روغن و علف حیوانات خودکفا هستند. درۀ شالی بادامی ممتاز و مرغوب دارد. اقلامی از قبیل بادام، کِشتۀ قیصی، کِشتۀ ترش، قُروت، کچالو، چوب و گلیم از جمله اجناسی است که به خارج از منطقه صادر میشود. در بخش مالداری سالانه تعداد قابل توجهی دام مثل گوسفند و بز به خارج از منطقه صادر میشود (عظیمی، ۱۳۹۱). کچالو از درۀ پالو به مناطق دیگر صادر میشود. بادام کوهی آن بسیار زیاد ولی تلخ است. وجود بیده (علف کوهی) در درۀ پالو برای مالداری بسیار سودمند است (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶؛ مظفری، ابوطالب، ۱۳۹۶).
جوی شَشپَر متشکل از دو جوی نو و کهنه است. جوی کهنه پشتوننشین بود و هزارهها زمینهای این بخش را خریدند. (احمدی، ۱۳۹۸). احداث این جوی در دهۀ چهل شمسی، زمینهای حاصلخیز ششپر را آبیاری کرد و رشد اقتصادی هزارهها را در پی داشت. به لحاظ سیاسی با آمدن هزارهها از مالستان و جاغوری بر تعداد هزارههای ارزگان افزوده شد و آنان جمعیت قابل توجهی را در مرکز ارزگان تشکیل دادند (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۷۵).
دو طرف رود سلطاناحمد، به مانند دو چشم در مرکز ولسوالی ارزگان خاص تعبیر شده است. در غرب این رودخانه در منطقۀ ششپر صدها خانوار ساکناند. پس از ساختن پل بر رود سلطاناحمد در تنگی گرماب و ترمیم پل شاهجوی در دماغۀ خنجر وضع معیشت اهالی بهبود یافت. دریاچههای ارزگان ماهیای سیاهرنگ با گوشت شیرین دارد (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶). مردم بدون کمک دولت و یا مؤسسات خارجی، با هزینههای شخصی با این آبها برق تولید کردهاند و تقریباً تمام خانهها برق دارند و برخی خانهها با بهرهگیری از آن برق، آنتن ماهواره و تلویزیون دارند (احمدی باغچاری، بیتا).
معادن مهم ارزگان خاص عبارتاند از طلا در کوه سیروی خار و تپۀ سخی؛ چشمۀ نفت در شیلۀ ششبرجه (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۶). معدن طلا در منطقۀ باغچار، ارتفاعات کوه چندره. معدن فیروزه در مرکز ولسوالی و دقیقاً روی تپۀ سخی و در شرق مرکز قرار داشت. این معدن را یک شرکت خارجی ناشناخته با همکاری مقامات محلی از سال ۱۳۵۲ تا سال ۱۳۵۶ ش استخراج کرد (مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
کوههای ارزگان خاص پوشیده از درختها و جنگلهای متنوع خرد و بزرگ و گیاهان فراوان است. مردم از آنها سوخت مورد نیاز و چوب برای ساختن خانه تأمین میکنند و این کوهها اغلب چراگاه مناسبی برای مالداران است (احمدی باغچاری، بیتا).
صنایع دستی ارزگان خاص عبارتاند از گلیم، شال پشمی (پتو)، بَرَک، تَپان (نوعی انگشتری بدون نگین که از نقره ساخته و با خطوط و نقاشیهای زیبا تزئین میشود)، چوری نقرهای، آثار خامکدوزی و گلدوزی (مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
وضعیت آموزشی: در این ولسوالی ۵۵ باب مکتب فعالیت دارد و به طور متوسط هر مکتب عمومی دو قریه را پوشش میدهد. از این میان ۱۲ مکتب به خاطر ناامنی و دلایل دیگر مانند کمعلاقگی مردم به تعلیم و تربیه غیرفعال است (وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان، ۱۳۹۶). از دیگر مراکز فرهنگی و دولتی، لیسۀ شاه زمان و مکتب نسوان در مرکز، لیسۀ قحطآبه در درۀ شالی و مکتب ابتدایی در باغچار را میتوان نام برد (مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
در کنار مکاتب دولتی، مدارس علوم دینی در مناطق پشتونها و هزارهها فعال هستند. مدارس شیعۀ ارزگان خاص عبارتاند از: «امام جعفر صادق» در بازار کهنه؛ «امام صادق» در بازارنَو؛ «خاتمالانبیا» در جوینَو؛ «باقرالعلوم» در حسینی؛ «آخوند» در باغچار؛ «ولیعصر» در پالو؛ «امیرالمؤمنین» در سِیرو؛ «امام صادق» در سیابَغَل (حسنزاده، ۱۳۹۰: ۳۱۴ تا ۴۰۷).
در سال ۱۳۴۰ ش، سرک جاغوری و مالستان به ارزگان وصل شد. در این سال سه باب مکتب ابتدایی در سیاهبغل، پَیِک و حسینی ساخته شد (احسانی، ۱۳۹۶). مرکز ارزگان با مناطق اطرافش همچون درۀ پهلوان، کُندُلان، سِیرُو، حسینی… از طریق جادههای خامه ارتباط دارد. در مجموع در اکثر قریههای ارزگان مسیرهای موتر رو وجود دارد و بیشتر رفت و آمدها با موتر صورت میگیرد (عظیمی، ۱۳۸۵: ۱۴).
بازارهای کوچک و بزرگ در هر منطقه وجود دارد و مردم مایحتاجشان را از آنجا تأمین میکنند. معمولاً بازارهای کوچک و محلی در وسط قریهها زیاد وجود دارد مثل گنداب، حسینی و… بزرگترین و قدیمیترین آن، بازاری است که در مرکز ارزگان موقعیت دارد و بیشترین نیازهای مردم ارزگان را تأمین میکند (همان: ۱۶).
از مساجد ارزگان میتوان به این مساجد اشاره کرد: مسجد بازار کهنه که مسجد قدیمی و بزرگی بود و در زمانی که ارزگان مرکز حکومت اعلی بود ساخته شده بود (مظفری، محمد، ۱۳۹۶). این مسجد در ابتدا حکومتی بود و با انتقال حکومت از بازار کهنه به بازار نو این مسجد به محل عبادت شیعیان تبدیل شد و حسینیۀ بزرگی با معماری بسیار خوب در ضلع شمالی آن ساخته شد (احمدی، ۱۳۹۸). مسجد جامع بازار که مرکز دینی پشتونها بود و در غرب بازار جدید ساخته شده بود و در زمان طالبان بازسازی شد و مسجد محلۀ گِیزَویها (مظفری، محمد، ۱۳۹۶).
جغرافیای انسانی: محمدعیسی غرجستانی مینویسد هزارههای ارزگان خاص از فرزند صَدقَبَر هستند. پدر کلان اهالی ارزگان سلطانعلی بیگ است و فرزندان او سلطاناحمد، قوتعلی، مرادعلی، شاهعلی و حسینعلی بودهاند. از قوتعلی طایفۀ پهلوان، از مرادعلی طوایف بهروز، نیکروز، خُورْدِی و باغچار هستند. دیگر طوایف ارزگان خاص سلطاناحمد، زَولِی، حسینی، شالی، کوچک، قَدَم، خُورْدی، بَیتِمُور و آجَهاند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۷). محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان را در گذشته اینگونه معرفی کرده است: علیبیگ، سلطاناحمد، خواجهعلی، نِیکروز، شِیخَه، حسینی، قَراقُرو، شالی، بهروز (بِیروز)، اَرال، عیدرَوز، قَدَم، خُورْدِی، دوستی، سید درویش، زَولِی و زَردَک. او این طوایف را ایرانی و مغولی میداند و هرکدام را به اشخاصی در گذشتۀ ایران و مغول منتسب میکند و از این میان دو طایفه زَولِی و زَردَک را از ساکنان بومی منطقه میداند (ارزگانی، بیتا: ۱۰۱ و ۱۰۲). برخی منابع دیگر از قبایل ارزگان نیکروز، شِیخَه، پهلوان، بیروز، سید درویش، حسینی، قَدَم و بَیتِمور، سلطاناحمد، زَولِی، میرآدینه، دایَه و فولاد نام بردهاند (تیمورخانوف، ۱۳۷۲: ۷۲). برخی منابع متأخر طوایف سیلان، کالُو، سیوک، بِیری را هم در ذیل ارزگان خاص نام بردهاند (توسلی غرجستانی، ۱۳۸۷: ۲۸). در ارزگان خاص سادات هم سکونت داشتند. شاه قاسم فرزند شاه تراب فرزند شاه حسین فرزند سید محمدِ شاعر فرزند حلیمه فرزند سلطاناحمد کبیر است. بسیاری از آنان در سال ۱۳۰۸ ق / ۱۸۹۱ م به قتل رسیدند (میرحسینی، ۱۳۸۸: ۷۴). بر اساس روایات تاریخی قبل از حملات عبدالرحمان خان، ارزگان خاص تماماً متعلق به قوم هزاره بود و ساکنان آن هزارهها بودند. جغرافیای ارزگان در زمان عبدالرحمان خان با جغرافیای ولسوالی ارزگان خاص منطبق است. نواحی اطراف آن سلطاناحمد در شمال ناوۀ ارزگان، زَولِی و چنارتو بود که سپاه از این مناطق به سوی ارزگان پیشروی میکردند. چُورَه و گِیزو دو منطقه نسبتاً بزرگ بوده است و این مناطق نیز همه هزارهنشین بودند. بعد از جنگ دورۀ عبدالرحمان خان بسیاری از مردم ارزگان یا کشته شدند یا اسیر و بَرده شدند. اکثر طوایفِ آن در دورۀ عبدالرحمان خان به کویته و ایران فرار کردند. عدهای در ارزگان ماندند که در ابتدا بر زمینهای خویش دهقانی میکردند و بعدها به تدریج زمینها را بازخریدند (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۷۷). واگذاری زمینهای ارزگان، با فرمانهای دولتی و یا تصاحب خودسرانۀ طوایف مهاجر و ناقل از ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۲ ق / ۱۸۹۳ تا ۱۹۰۴ م اجرا شد و طوایفی چون کاکَری، نورزای، اَچَکْزای، سَکَرزی، علیزی، ملاخیل، بارَکزى، اَلکُوزى و دُرانى و پُوپَلزایی و کوچی در ارزگان ساکن شدند (رک: ارزگان. واگذاری مناطق به پشتونها بعد از جنگ).
جمعیت این ولسوالی در پلان سهسالۀ ولسوالی خاص ارزگان در سال ۱۳۹۶ ش، ۱۲۶۶۰۰ نفر بیان شده است که ۷۵ درصد پشتون و ۲۵ درصد هزاره است (پلان سه سالۀ ولسوالی خاص ارزگان، ۱۳۹۶).
طوایف زَولِی و سلطاناحمد در سیابَغَل؛ حسینی در منطقۀ حسینی؛ قلندر در سِیرو و باغچار؛ سلطاناحمد و شاخههایی از طوایف دیگر در پهلوان؛ سلطاناحمد در دَنسَنگوی زَولِی بالای آبپران؛ بهروز، نیکروز، شِیخَه و قَدَم در مرکز وجود دارند. در جویِ نو از طوایف مختلف وجود دارد. شاخههایی از طوایف شیرداغ، حسینی و جاغوری در کُندُلان هستند (احسانی، ۱۳۹۶).
شخصیتهای هزاره در سطح ولسوالی دورۀ عبدالرحمان خان عبارت بودند از کلبحسین سنگقورت، کلبحسین بازار از زَولِی، میرزا آلَیْ از سلطاناحمد و داوود از کوشه ارزگان، کلبحسین را بعد از اسارت، به کابل بردند و او به عبدالرحمان خان گفت: «اگر تو آتشقورت هستی، من سنگقورت هستم.» امیر دستور داد وی را بین قَرقَم (پوست خشکشدۀ گاو که آن را سالم در میآورند و خشک میکنند) کنند و از کوه آسمایی پایین بیندازند (احسانی، ۱۳۹۶). هزارهها و سادات ارزگان خاص: برات کلانتر نورزیی، حاج محمد، حاج نورعلی، حاج حیدر گیزوی، میرزا ایوب، میرزا موسی، میرزا سرور و میرزا خدانظر، محمدهاشم اکبری، شیخ میراحمد میرزایی، محمد فیاض، قربانعلی ارزگانی، محمداسلم صالحی، سید اسحاق نقوی، محمدامین احمدی، سید رجبعلی، ارباب علیرحم، عبدالعلی گوهری، ملا محمداسحاق مشهور به کربلایی مقدس، سلطانعلی ارزگانی، اکرم گیزابی، عبدالعدل دایفولادی از شخصیتهای پشتون در سطح ولسوالی میتوان به افراد زیر اشاره کرد: ملا عبدالقادر، ملا عبدالکریم، خدایداد خان، دوستمحمد خان (معروف به دوستُگ)، وکیل عبدالقیوم، ملک رئوف، صوفی محمدعالم و عبیدالله بارکزی.
منابع: اتلس قریههای افغانستان. (۱۳۵۳). جلد ۲. کابل: مرکز احصائیۀ صدارت عظمی (پروژه مطالعات دیموگرافی)؛ احسانی، اسدالله. (۱۳۹۶). مصاحبۀ حضوری محمدحسین فیاض با اسدالله احسانی. ورامین. ۱۸ جدی ۱۳۹۶؛ احمدی باغچاری، سلطانعلی.(بیتا). «خاطرات الحاج سلطانعلی احمدی باغچاری (تاریخی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و دلنوشتههای منظوم)». چاپ نشده؛ احمدی، محمدامین. (۱۳۹۸). «یادداشتهای محمدامین احمدی بر مدخل ارزگان خاص». ارسالشده به دفتر دانشنامه. ۱۵ قوس ۱۳۹۸؛ ارزگانی، قربانعلی. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی سلمانعلی ارزگانی با قربانعلی ارزگانی. ۲ جدی ۱۳۹۶؛ ارزگانی، محمدافضل بن وطنداد.(بیتا). مختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول. قم: فرانشر؛ اعتمادی، عوضعلی. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی پروین ولیزاده با عوضعلی اعتمادی. ۱۵ دلو ۱۳۹۶؛ اعتمادی، عوضعلی. (۱۳۹۸). «یادداشت عوضعلی اعتمادی دربارۀ سید اسحاق نقوی». ارسالشده به دفتر دانشنامه. ۱۵ قوس ۱۳۹۸؛ توسلی غرجستانی، محمد. (۱۳۸۷). سیمای ارزگان. قم: آراسته؛ تیمور خانوف، ل. (۱۳۷۲). تاریخ ملی هزاره. ترجمۀ عزیز طغیان. قم: مؤسسۀ مطبوعاتی اسماعیلیان؛ حسنزاده، غ علی. (۱۳۹۰). حوزههای علمیۀ شیعیان افغانستان. قم: دارالتفسیر؛ دودیانوس، هوگژان. (۱۳۶۹). «هزاره و مغول در افغانستان». ترجمۀ شاه علیاکبر شهرستانی. در مجلۀ غرجستان. سال سوم. شمارۀ ۲. صص ۶ تا ۱۴؛ رحیمی، محمدعلی. (۱۳۹۲). «تعلیم و تربیت دینی در ارزگان». دوماهنامه فرهنگی و اجتماعی المصطفی. سال دوم. شمارۀ ششم. سرطان و اسد ۱۳۹۲. صص۶۴ تا ۷۱؛ رضوانی، خداداد (۱۳۹۶). گفتوگوی تلفنی پروین ولیزاده با خداداد رضوانی در ۱۳ حوت ۱۳۹۶؛ عبدلی رحیمی، محمدعلی. (۱۳۸۹). روایت نابسامانی: یادداشتهای سفر به ولایاتی از کشور. تهران: عرفان؛ ریاضی هروی، محمدیوسف. (۱۳۲۴). کلیات ریاضی. کتابخانۀ دیجیتال افغانستان. afghanistandl.nyu.edu؛ عظیمی، خانعلی. (۱۳۸۵). «بررسی تحولات سیاسی و اجتماعی ارزگان از برآمدن امیر عبدالرحمان تا برافتادن طالبان». پایاننامۀ کارشناسی ارشد در رشتۀ فقه و معارف اسلامی. مرکز جهانی علوم اسلامی؛ عظیمی، خانعلی. (۱۳۹۱). «سیمای درۀ پالان». پایگاه اطلاع رسانی ارزگان خاص. بازیابی ۲۰ حوت ۱۳۹۶. urozgan2.blogfa.com؛ غرجستانی، محمدعیسی. (۱۳۶۶). تاریخ نوین هزارهجات. کویته: شورای فرهنگی نویسندگان افغانستان؛ غرجستانی، محمدعیسی. (۱۹۸۹). تاریخ هزاره و هزارستان. کویته: شورای فرهنگی اسلامی افغانستان؛ غلامی، عزیزالله. (۱۳۹۸). مصاحبۀ تلفونی ابوطالب مظفری با عزیزالله غلامی. ۲۰ دلو ۱۳۹۸؛ فاضلی، محمدتقی و خلیلی، نیکمحمد. (۱۳۹۸). مصاحبۀ اینترنتی پروین ولیزاده با محمدتقی فاضلی و نیکمحمد خلیلی. ۲۰ قوس ۱۳۹۸؛ فرهنگ، محمدحسین. (۱۳۸۰). جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ فصیحی، قربانعلی و شریفی، علیمدد (۱۳۹۷). عالمان شیعۀ غزنی. جلد ۲. مشهد: بدخشان؛ کهزاد، احمدعلی. (۱۳۴۶). افغانستان در پرتو تاریخ. کابل: مطبعه دولتی؛ گلی، امین الله. (۱۳۶۶). سیری در تاریخ سیاسی اجتماعی ترکمنها. تهران: علم؛ محمدیشاری، شوکتعلی. (۱۳۹۳). «جغرافیای تاریخی سرزمین غزنی باستان». در غزنی، بستر تمدن شرق اسلامی (مجموعه مقالات). جلد ۱. تهران: عرفان. صص ۵۰۱ تا ۶۰۳؛ مظفری، ابوطالب. (۱۳۹۶). مصاحبۀ حضوری پروین ولیزاده با ابوطالب مظفری. ۲ جدی و ۲۲ دلو ۱۳۹۶؛ مظفری، ابوطالب. (۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری پروین ولیزاده با ابوطالب مظفری. ۲۰ قوس ۱۳۹۸؛ مظفری، محمد. (۱۳۹۶). مصاحبۀ ابوطالب مظفری با محمد مظفری. ۲ جدی ۱۳۹۶؛ مقصودی، غلامحسین. (۱۳۶۸). هزارهجات سرزمین محرومان. کویته: بینا؛ موسوی، غلامحسین. (۱۳۹۷). «یادداشتهای غلامحسین موسوی دربارۀ ارزگان». چاپ نشده؛ میرحسینی، علینقی. (۱۳۸۸). سانچارک در بستر زمان. جلد ۱. قم: اشراق؛ نایل، حسین. (۱۳۷۹). یادداشتهایی دربارۀ سرزمین و رجال هزارهجات. قم: مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان؛ نوری، غلامحسین. (۱۳۹۸). مصاحبۀ تلفونی محمدامین احمدی با غلامحسین نوری. ۱۵ حوت ۱۳۹۸؛ وزارت احیا و انکشاف دهات. (۱۳۹۶). «لیست پروژههای در حال اجرا و تکمیلشده از بابت سال ۱۳۸۰ تا ۲۵ حمل ۱۳۹۶». کابل؛ وزارت معارف جمهوری اسلامی افغانستان. (۱۳۹۶). «پلان سه ساله ولسوالی خاص ارزگان از سال ۱۳۹۴ الی ۱۳۹۶»؛ یزدانی، حسینعلی (حاج کاظم). (۱۳۷۰). صحنههای خونینی از تاریخ تشیع. مشهد: مؤلف.