پیشوای جنبش سیاسی _ مذهبی در قرن دوم قمری
مؤلف: یونس طغیان ساکایی
جلد اول، ویراست دوم
استاد سیس بادغیسی از اهالی بادغیس و متعلق به طایفۀ لاغری و پیشوای جنبشی در نیمۀ دوم قرن دوم قمری بوده است. استاد سیس را از پیروان بهآفرید میدانند. بهآفرید کسی بود که با تلفیق دیانت زردشتی و اسلام، آیینی جدید به وجود آورد، اما پس از مخالفتها به کوههای بادغیس پناه برد و سرانجام گرفتار شد و به فرمان ابومسلم کشته شد (دهخدا، ذیل: بهآفرید).
پیروان بهآفرید در بادغیس و اطراف آن همچنان وجود داشتند تا اینکه استاد سیس از میان آنان برخاست. این جنبش فراتر از بادغیس به هرات و سیستان نیز نفوذ کرده بود. در همین دوران (سال ۱۵۰ قمری) تاریخ سیستان از قیام محمد بن شداد لغیری و یاران او و همچنین آذرویۀ مجوسی و مرزبان مجوسی علیه حکومت عباسی در سیستان خبر میدهد (تاریخ سیستان، ۱۳۶۶: ۱۴۲).
اکثر تاریخنگاران نظیر یعقوبی، طبری، بلعمی، گردیزی، نویسندۀ مجملالتواریخ، ابن اثیر و ابن خلدون و نیز شرقشناسانی چون ویلیام موییر و ادوارد براون از او و جنبش تحت رهبریاش یاد کردهاند (صدیقی، ۱۳۷۲: ۱۹۱تا ۱۹۳). یعقوبی در حوادث سال ۱۴۷ق / ۷۶۴ م که ابوجعفر منصور جهت ولیعهدی پسرش مهدی، فرماندهان و مردم را فراخوانده بود، آورده است: «… همگی بیعت کردند جز بادغیسی که در آن مخالفت ورزید و مدعی پیمبری شد و مردم بسیار با وی همراه و همداستان شدند» (یعقوبی، ۱۳۸۲: ۳۷۳). در مدتی کوتاه مردم بسیاری به گرد او جمع شدند؛ چیزی که نارضایتی از حکومت عباسی و مخصوصاً منصور را نشان میداد (صدیقی، ۱۳۷۲: ۱۹۶). استاد سیس به زودی بر قسمت بزرگی از خراسان دست یافت؛ به سوی مرو رفت و با اجثم مرورودی جنگید و او را کشت. او در چند جنگ دیگر با پیروان خلیفه منصور، پیروز شد. منصور، خازم بن خزیمه را برای مقابله با استاد سیس فرستاد. خازم با حیلههای جنگی که به کار بست، استاد سیس را شکست داد. در این جنگ گروه بزرگی از یاران استاد سیس که تاریخنگاران تعداد آنها را از سی هزار تا نود هزار نفر گفتهاند، کشته شدند و حدود یازده هزار تا چهارده هزار تن اسیر شدند که همه به فرمان خازم کشته شدند. استاد سیس و گروهی اندک از یارانش به کوههای غرجستان پناه بردند و سرانجام گرفتار و کشته شدند (همان: ۱۹۹) بنا به قولی استاد سیس را با خانوادهاش به بغداد فرستادند. او را کشتند و خانوادهاش در بغداد باقی ماند. دخترش مرجیله را هارون به زنی گرفت و مأمون از او متولد شد (حبیبی، ۱۳۸۰: ۳۱۹).
گفتنی است که واژۀ لاغری، نام یکی از طوایف هزاره به گونههای مختلف چون لغـریان، لغارئه، لغیریه، الغزیه و غیاریه در کتب مختلف ضبط شده است. شاید نخستین تاریخنویسان، صورت گفتاری این واژه را طبق تلفظ مردم بادغیس و هرات که «آ» کشیده را تنها با فتحه ادا میکنند، ضبط کرده و لاغری را بهشکل لَغری نوشتهاند. در گذشته جایگاه اصلی این طایفه در بادغیس و مناطق غرب افغانستان بوده است و تا کنون گروههای بزرگی از آنان در این منطقه سکونت دارند. یزدانی از قول طباطبایی (صاحب سیرالمتأخرین) بر این نظر است که طایفۀ لاغری در منطقۀ میان وردک و میدان رستم نیز زندگی داشتهاند (یزدانی، ۱۳۷۳: ۶۰).
منابع: تاریخ سیستان. (۱۳۶۶). نویسندۀ نامعلوم. تصحیح ملک الشعرا بهار. کابل: آفسیت مطبعۀ دولتی؛ حبیبی، عبدالحی. (۱۳۸۰). تاریخ افغانستان بعد از اسلام. تهران: افسون؛ دهخدا، علیاکبر. (۱۳۹۸). لغت نامۀ دهخدا. بازیابی ۱ دلو ۱۳۹۸. www.vajehyab.com؛ صدیقی، غلامحسین (۱۳۷۲). جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری. تهران: چاپ بهمن؛ یزدانی، حسین علی (۱۳۷۳). پژوهشی در تاریخ هزارهها. قم: نهضت؛ یعقوبی، احمد بن اسحاق (۱۳۸۲). تاریخ یعقوبی. جلد ۲. ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی.