عالم دینی و متنفذ اجتماعی
مؤلف: محمد اکبری (علامه)
جلد اول، ویراست دوم
سید اکبرشاه، فرزند سید سیفالله در سال ۱۲۳۱ ش / ۱۸۵۲ م در ولسوالی اجرستان (دایَه) از توابع ولایت غزنی به دنیا آمد. از آنجا بنا به مشکلاتی مهاجرت کرد. مدتی در ارزگان خاص، چند وقتی را در شارستان و چند سالی را در یکهاُولَنگ سپری کرد و سرانجام در قریۀ شیرداغ ولسوالی مالستان مقداری زمین خرید و ساکن شد (اکبری: ۱۳۹۶).
اجداد اکبرشاه از متنفذان و عالمان دینی منطقه بودهاند. خانوادۀ او در افغانستان به سادات جلالی مشهور است و سلسلۀ نسب آنان به علیالنقی، امام دهم شیعیان میرسد و نقوی خوانده میشوند. پدرش سید سیفالله، عالم دینی و مورد اعتماد مردم مالستان، اجرستان، ارزگان، جاغوری و دایچوپان بود. سید اکبرشاه، عالم، ادیب و سخنور بود. سید ابوالحسن اصفهانی و سید محسن حکیم، از مراجع تقلید شیعه، او را به عنوان وکیل تعیین کرده بودند (همان)
سید اکبرشاه شاعری بدیههسرا بود؛ قریحۀ شعری قوی داشت و اشعار زیادی سروده است. گفته میشود دیوان شعرش که ده هزار بیت بوده، بر اثر کمتوجهی مفقود شده است. مضامین شعرهایش اجتماعی، سیاسی، دینی و مذهبی بوده است و در مواردی از برخی از چهرههای زمانش ستایش یا نکوهش کرده است (همان) اهمیت شعرهای اکبرشاه به خاطر استفادۀ او از طنز در طرح ناملایمات اجتماعی و انتقادات تند از آن است. او اغلب با لهجۀ محلی شعر میسروده است. این دو نکته به کارهای او تازگی داده است. یکی از نمونههای شعرش ضمن داستانی آمده است: روزی با اسب از کنار علفزاری میگذشت و دو دختر جوان مشغول درو کردن علف بودند. او از دختران تقاضای علف برای اسب خود کرد. یکی از دختران با سید شوخی کرد. سید از دختر دومی نام دختر اولی را پرسید و جواب شنید که نام او «امینه» است. سید بالبداهه شعری طولانی سرود که از آن این چند بیت باقی مانده است: ای دخت بیقرینه/ نامت بود امینه/ گر نو لباس پوشی/ زیبد به تو مرینه (رخت گران قیمت در آن زمان)/ انداختهای حمایل/ سر تا به پا زرینه (همان).
شعر روی لوح مزارش هم سرودۀ خودش است. قسمتی از آن چنین است: بلی، یک عالم شیرینسخن عزم سفر کرده / به سر بسته عمامه، پیرهن از نو به بر کرده / سوار مرکب چوبی شده و همرهان از پی / به همراهش روان از گریهها چون دیده تر کرده.
اکبرشاه در عین حال سوارکاری ماهر و نیزهزنی نمونه بود و تا سال آخر زندگیاش با اسب سفر میکرد. او سه بار ازدواج کرد و ۱۲ فرزند داشت. یکی از فرزندان او به نام طاهرشاه اکبری در دورۀ سیزدهم شورا (۱۳۴۹ تا ۱۳۵۲ ش) وکیل شد و پس از وکالت در کابل سکونت گزید (اکبری، ۱۳۹۶).
اکبرشاه بنا به روایتی ۱۱۰ سال عمر کرد و سرانجام در ۱۳۴۱ ش درگذشت و در اُلْقانِ ولسوالی شارستان به خاک سپرده شد (همان).
منابع: اعتمادی، عوضعلی. (۱۳۷۴). شیرداغ قطعهای از هزارهجات. بیجا: بینا؛ اکبری، سید حبیبالله. (۱۳۹۶). مصاحبۀ تلفنی محمد اکبری با سید حبیبالله اکبری. ۱۵ جدی ۱۳۹۶.