دمبورهنواز
مؤلف: سید سلیمان حسینی
جلد اول، ویراست دوم
فیروزه بامیانی در سال ۱۳۴۹ ش / ۱۹۷۰ م، در قریۀ حصار مربوط ولسوالیِ ورسِ ولایتِ بامیان به دنیا آمد. از دوران کودکی و نوجوانی و سطح تحصیلات او اطلاعاتی در دست نیست. در شانزدهسالگی ازدواج کرد و به نواختن دنبوره علاقه پیدا کرد، اما مجال زیادی برای یادگیری نیافت. این که خُسُر او دمبورهنواز بود، در علاقه و آشنایی او با این ساز مؤثر بود. او به صورت پنهانی با نگاه کردن به دمبورهنوازی خُسُر خود با شیوۀ نواختن آشنا شد(غفاری، ۱۳۹۰).
گفته میشود که او با چند تن از زنان قریه به نامهای گلبیگم، ذکیه و رحیمه، به صورت پنهانی دمبوره خُسُر خود را به غاری در نزدیکی قریه میبرد تا با آن تمرین کنند. او هفتهای یکبار به طور مستمر در طول چند ماه همراه با ذکیه مینواخت و دو نفر همراه آنها آواز میخواندند. بدین ترتیب شیوۀ نواختن دنبوره را بدون استاد آموختند (شریعتی، ۱۳۹۸: ۲۵).
روزی یکی از ریشسفیدان قریه به نام صوفیمحمد متوجه حضور و دمبورهنوازی آنها در غار شد و تهدید کرد اگر به این کار ادامه دهند، ماجرای تمرینات پنهانی آنها را برای اهالی قریه و خانوادههایشان افشا خواهد کرد. این تهدید باعث شد تا فیروزه از ترس خشمگین شدن خانواده و احتمال طلاق، تمرینات پنهانی خود را متوقف کند، اما کار با دمبوره را کاملاٌ کنار نگذاشت (غفاری، ۱۳۹۰).
فیروزه دلیل علاقهاش به دنبوره را صدای دلنشین و مجذوبکنندۀ آن میدانست. این علاقه باعث شد که زمانی او با استفاده از یک کاسۀ المینیومی با دستهای از چوب و تار پلاستیکی معمولی یک دنبورۀ ابتدایی بسازد و زمانهایی که برایش مقدور بود، دمبوره مینواخت (همان).
اکنون (۱۳۹۸ ش) سالهاست که فیروزه شوهرش را از دست داده و همراه با پنج فرزندش در منطقۀ «شهرکِ صلح» در بامیان، در خانهای که از طرف یک نهاد خیریه در اختیارش قرار گرفته، زندگی میکند. او علیرغم نگاه نه چندان مثبت همسایگان و اهالی محله، در برخی محافل رسمی در نوربند قلعه و یا برنامههای دفتر ایکوتوریزم (مرکز انکشاف توریزم) بامیان شرکت میکند و دمبوره مینوازد (همان).
منابع: غفاری، هادی (۱۳۹۰). «زن بامیانى برای حفظ موسیقی محلی دنبوره مینوازد». خبرگزاری پژواک. بازیابی ۱۵ قوس ۱۳۹۸.www.pajwok.com؛شریعتی سحر، حفیظ الله. (۱۳۹۸). «نمایۀ دمبورهنوازان و آوازخوانان هزاره». فصلنامۀ ادبیات معاصر. شماره ۱۲و۱۳. ص۱۲۵.