عنوانی برای زنان اشراف
محمدحسین فیاض
جلد اول، ویراست دوم
در طبقهبندی زنان در جامعۀ هزاره، زنان میرها، اربابها و خانها بالاترین مقام اجتماعی را داشتند و به آنها «آغَه» گفته میشد. احتمالاً «آغَه» از «آغا» که ریشۀ ترکی دارد، گرفته شده باشد. آغا به معنای خاتون، بیبی، سیده، بانو، بیگم، خانم، زن، و حرَم است (دهخدا، «آغه»). گاهی آغَه در محاورات مردم، عنوان محترم و مهمی است که معنای آن «آقا» و همچنین «خانم» است (پولادی، ۱۳۸۷: ۴۶۹).
دلیل نامگذاری آغه به زنان خانها و میرها به همین معناست، زیرا آنان همواره از احترام و آقایی و نوعی حکومت بر رعایا برخوردار بودهاند. البته آغَه به آن عده از زنان میر و خانها اطلاق میشد که نسب میری داشتند. زنان دیگر که از بین رعایا انتخاب میشدند، لقب آغه نداشتند، اما به دخترانشان این لقب داده میشد (تیمورخانوف، ۱۳۷۲: ۱۰۸). در مناطق لعل و سرجنگل، پنجاب و ورس، هرگاه سادات با دختران هزاره ازدواج میکردند به این زنان که هزارهتبار و از طبقات پایین و غیر اشراف هزاره هم بودند، آغه گفته میشد (اعتمادی، ۱۳۹۸). اربابان و اشراف در مناطق غزنی به «خان» و در مناطق دایزنگی، دایکندی، بهسود و دیگر مناطق به «میر» و «بیگ» شهرت داشتند و در این که زنانشان نیز جایگاه متفاوت داشتند، یکسان بودند.
در مالستان، تیرۀ خانها به تیرۀ «خردکزایده» معروفاند. تعدادی از خانوارهای مربوط به این تیره، خود را از خانها میشمردند و زنانشان به عنوان «آغَه» شهرت داشتند. آنان در معاشرتهای اجتماعی، خواهان رفتار متفاوت همراه با احترام بیشتر بودند. خوانین که بخشی از تیرۀ یادشده هستند، از لحاظ جایگاه اجتماعی، داشتن زمین و دهقانانِ بیشتر، با دیگران متفاوت بودند. از خصوصیات آغَهها در دهۀ پنجاه و شصت شمسی این بود که نسبت به دیگر زنان، دامن کوتاهتر میپوشیدند و برخلاف دیگر زنان که زیر چادر، کلاه سر کرده و مو را از جلو سر دو قسمت میکردند، آنان کلاه بر سر نکرده و مو را از سمت چپ به راست شانه میکردند. اما در سالهای اخیر تفاوت محسوسی میان خوانین و بقیه مردم وجود ندارد (مجاهد، ۱۳۹۶).
پیش از جنگهای امیر عبدالرحمان خان با هزارهها در سالهای ۱۳۰۹ و ۱۳۱۰ ق/ ۱۸۹۱ و ۱۸۹۲م که هزارهجات به صورت ملوکالطوایفی اداره میشد، میرها و خانهای پرقدرت هزاره چندین همسر داشتند و به همین میزان، آغَه هم زیاد بود. از سویی تعدّد زن و نوکر، نشانۀ بزرگی و موقعیت بالای اجتماعی برای میرها شمرده میشد. هر طایفه چندین قلعه داشت که شکل دژ جنگی داشتند. تا سالهای ۱۳۴۰ ش، در حالیکه خانها، قدرت سیاسی نداشتند و بیشترشان از چهار تا هفت زن داشتند، برخی میرها و خانها زنان بیشتری داشتند، مانند یوسفبیگ شارستانی ۵ و نهایتاً ۸ زن داشته است (یوسفی، ۱۳۹۸) و یا نبی خان مالستانی (رقیب بنیاد خان در سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۰ ق) چهل زن داشتهاست و اکنون زنان این خاندان به «آغَه بودن» مشهورند (فیضی، ۱۳۹۵). این چندهمسری میرها که طبعاً تعداد زیادی خانزاده و آغَه را به دنبال داشت، عادی بود. مثلاً میر محمدرضا بیگ اُلقان دارای خانوادهای هفتاد نفری بود (تیمورخانوف، ۱۳۷۲: ۱۰۸). و این، خود دستهبندیهای اجتماعی را رقم میزد.
در مسائل بسیاری آغَههای فعال بهترین مشاور میرها بودند. اکثر اولاد میر، چه دختر و چه پسر، باسواد بودند. آغَه اختیار عام و تام لتوکوب را داشت. از جمله «آغه قلم» باشندۀ دایکندی تا کودتای هفت ثور مردم را چوب میزد (غرجستانی، ۱۹۸۹: ۱۳۸). در مالستان نیز در چهل پنجاه سال پیش، زن یک خان با تازیانه وارد طویله شده، از جهت علوفه و تمیزی مکان، اسبها را بررسی میکرد و در صورت ضعف خدمت نوکرها، آنان را با تازیانه میزد (فیضی، ۱۳۹۵).
آغَههای قدرتمند در مباحث عمومی شرکت میکردند و در کنار شوهران خویش به رتق و فتق بعضی از امور میپرداختند (عبدلی، ۱۳۹۱: ۲۹۰). برخی آغَهها لباسهای مردانه میپوشیدند و مسلح در کنار شوهران خود قرار میگرفتند. این زنان حتی گاهی در جنگها نیز در پهلوی شوهران خویش شرکت میجستند (تیمورخانوف، ۱۳۷۲: ۱۰۸). این زنان، به جای چادر، پارچههای گرانبها را که زرّین و ابریشمین بود، طوری به سر میبستند که یک طرف آن روی شانهها و اطراف گردن را میپوشاند و مانند عمامه به سر بسته میشد. به این نوع لباس «لُنگی» گفته میشد. آغَهها در پوشیدن لباس نیز از دیگران ممتاز و دارای روحیۀ حاکمیت بودند (اخلاقی ۱۳۸۰: ۱۶۳).
البته پوشیدن لباس مردانۀ آغَهها شاید عمومیت نداشته باشد و تنها زنان نامدار دایزنگی و بهسود، لباسشان شبیه مردان بودهاست. آنها به جای چادر، پارچۀ گرانبهایی را به شکل عمامه به سر میبستند و بقیه لباسشان نیز شبیه مردان بود. لباس خانمِ محمدعظیم بیگ (که در تاریخ ثبت شده موقع دستگیری با شوهرش لباس مردانه داشته) همان لباسی بوده که معمولاً آغَهها میپوشیدند (همان: ۲۲۹). چنانکه یکی از زنان میر یزدانبخش بهسود نیز در سفرها با همین لباس همراه او بوده است (یزدانی، ۱۳۷۰: ۴۰). طبیعی است که امروزه آغَهها یا نیستند و یا منزلت اشرافی پیشین را ندارند.
منابع: اخلاقی، محمداسحاق. (۱۳۸۰). هزاره در جریان تاریخ. قم: شرایع؛ اعتمادی، جانعلی. (۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری زهرا حسینزاده با جانعلی اعتمادی در تاریخ ۶ سنبله ۱۳۹۸؛ پولادی، حسن. (۱۳۸۷). هزارهها. ترجمۀ علی عالمی کرمانی. چاپ دوم. تهران: عرفان؛ تیمور خانوف، ل. (۱۳۷۲). تاریخ ملی هزاره. ترجمۀ عزیز طغیان، قم: اسماعیلیان؛ دهخدا، علیاکبر. (۱۳۹۶). «واژۀ آغه». سایت واژهیاب. بازیابی ۲۱ سنبله ۱۳۹۶. www.vajehyab.com؛ عبدلی، حسن.(۱۳۹۱). شیعیان افغانستان. تهران: مضراب؛ غرجستانی، محمدعیسی. (۱۹۸۹). تاریخ هزاره و هزارستان. کویته: شورای فرهنگی اسلامی؛ فیضی، سلمانعلی. (۱۳۹۵). مصاحبۀ حضوری محمدحسین فیاض با سلمانعلی فیضی. تهران. ۵ قوس ۱۳۹۵؛ مجاهد، آمنه. (۱۳۹۶). مصاحبۀ حضوری محمدحسین فیاض با آمنه مجاهد. تهران. ۲۱ سنبله ۱۳۹۶؛ یزدانی، حسینعلی. (۱۳۷۰). صحنههای خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان. مشهد: مؤلف؛ یوسفی، عبدالصمد.(۱۳۹۸). مصاحبۀ حضوری ابراهیم حکمتی با عبدالصمد یوسفی (نواسۀیوسف بیگ شارستانی). ۲۲ دلو ۱۳۹۸.