کشتار غیر نظامیان در منطقۀ افشار کابل
مؤلف: محمدحسین حسرت
جلد اول، ویراست دوم
جنگ افشار یکی از رویدادهای خونینی بود که در جریان درگیریهای داخلی در دورۀ دولت اسلامی افغانستان به وقوع پیوست. در این جنگ، صدها غیرنظامی کشته و اسیر شدند، یا مورد تجاوز قرار گرفتند. این رویداد در چهارشنبه و پنجشنبه ۲۱ و ۲۲ دلو ۱۳۷۱ ش / ۱۰ و ۱۱ فبروری ۱۳۹۳ م و زمانی رخ داد که نیروهای شورای نظار و حزب اتحاد اسلامی افغانستان، حملات گستردهای را از چند جبهه بر مواضع حزب وحدت اسلامی افغانستان در منطقۀ افشار کابل آغاز کردند (AJP, 2005: 82 – 84) منطقۀ افشار در غرب کابل، در دامنههای کوههای افشار و از مناطق هزارهنشین کابل است که در حال حاضر (۱۳۹۹ ش) جزوِ ناحیۀ پنجم شهر کابل است (رک: مدخل افشار، محلهای در غرب کابل).
پروژۀ عدالت برای افغانستان در گزارش خود حمله بر افشار را استفادۀ تمام و کمال از قدرت نظامی توصیف کرده است که دولت اسلامی افغانستان بعد از پیروزی مجاهدین بر مواضع حزب وحدت در غرب کابل انجام داده است. آنچه که این جنگِ دولت اسلامی را از درگیریها و رخدادهای نظامی دیگر در جنگهای کابل متمایز میکند، ابعاد کشتار و تجاوز است که بر افراد غیرنظامی و باشندههای افشار تحمیل شد. یافتههای تحقیق دیدهبان حقوقبشر و پروژۀ عدالت برای افغانستان نشان میدهد که جرایم علیه بشریت، جنایات جنگی و تخطیهای حقوقبشری زیادی در این جنگ اتفاق افتاده است. بر بنیاد گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر و پروژۀ عدالت برای افغانستان، مواردی چون کشتار جمعی، قتلهای انفرادی، تجاوز جنسی، شکنجه، چور و چپاول اموال، تخریب خانهها، اسارت غیرنظامان و مفقودالاثر شدن آنان در این جنگ صورت گرفته است (AJP, 2005: 82 – 84).
پیشزمینۀ جنگ: درگیریهای نظامی میان ائتلاف احزاب جهادی در قالب دولت اسلامی از یک طرف و حزب وحدت از طرف دیگر پس از بروز کشمکشهای سیاسی میان آنان آغاز شد. صبغتالله مجددی بعد از سقوط دولت نجیبالله و پیروزی گروههای مجاهدین در ۸ ثور ۱۳۷۱ ش طبق توافق قبلی آنان برای دو ماه به عنوان رئیس دولت موقت مجاهدین برگزیده شد. بعد از او، برهانالدین ربانی، رهبر جمعیت اسلامی، طبق همان توافق برای چهار ماه به عنوان رئیس جمهور دولت موقت مجاهدین قدرت را به دست گرفت. اما او در پایان دورۀ چهارماهۀ خود اعلام داشت که قدرت را منحصراً به شورای اهل حل و عقد واگذار خواهد کرد که جانشین او را تعیین کنند (طنین، 1384: 385 تا 401). تصمیم شورای حل و عقد برای تمدید دورۀ ریاست برهانالدین ربانی به عنوان رئیس جمهور افغانستان مخالفتهای زیادی در میان گروههای جهادی و احزاب سیاسی برانگیخت که حزب وحدت یکی از آنها بود. احزاب و جریانهای مخالف، اقدام تمدید دورۀ ریاست برهانالدین ربانی را تمامیتخواهی و بیتوجهی به نظر و مطالبات گروههای سیاسی و احزاب جهادیِ دیگر در افغانستان میدانستند. چند هفته پس از بروز اختلافها، حزب وحدت از دولت اسلامی اخراج شد و بعد به ایجاد آشوب متهم شد (رویش، 1391: 125). برخی جناحها و فراکسیونها در داخل حزب وحدت هم خود را به دولت اسلامی نزدیک کردند. پیش و بعد از جنگ افشار، مخالفتها میان دولت اسلامی و مؤتلفین نظامی و سیاسی آنان با حزب وحدت موجب درگیریهای زیادی شد و تا ظهور گروه طالبان ادامه یافت.
آغاز حمله: پروژۀ عدالت برای افغانستان در گزارش خود آورده است که دو روز پیش از جنگ افشار، فرماندهان ارشد سه جانب جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف و سید حسین انوری (رک: مدخل انوری، سید حسین (۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵ ش)، فعال سیاسی و نظامی) مسئول نظامی حزب حرکت اسلامی (مهمترین متحد دولت اسلامی از میان گروههای شیعه) همراه با مشاورین نظامی دولت اسلامی در قرارگاهِ واقع در بادامباغ جلسهای تشکیل دادند. این جلسه به ریاست فرمانده احمدشاه مسعود، وزیر دفاع دولت اسلامی و برای ایجاد هماهنگی در حمله بر مواضع حزب وحدت در افشار دایر شده بود. شب قبل از حمله نیز، در یک خانۀ حفاظتشدۀ استخباراتی واقع در کارتۀ پروان و نزدیک هوتل انترکانتیننتال، نشستی برگزار شد. وزیر دفاع در اکثر اوقات روز حمله بر افشار از این محل به عنوان اتاق عملیات برای نظارت بر جنگ استفاده کرد. یک روز پیش از جنگ افشار نیز میان فرماندهان ارشد حزب اتحاد اسلامی، جلسۀ مشابهی زیر نظر رهبر این حزب دایر شد که هدفش آموزش فرماندهان کلیدی و نقش آنها در عملیات زمینی بود (AJP, 2005: 82-84).
در روز 21 دلو ۱۳۷۱ ش حملات راکتی و شلیک سلاحهای ثقیله صورت گرفت و سپس در اوایل صبح روز بعد قوای شورای نظار و اتحاد اسلامی با همکاری نیروهای حرکت اسلامی از مسیرهای گردنۀ باغ بالا، بادامباغ و قرغه حملات زمینی بر افشار را آغاز کردند. با همکاری برخی افراد متعلق به حزب وحدت که بعدها به تبانی متهم شدند، پایگاهها و خطوط دفاعی حزب وحدت در کوه افشار سقوط کرد و مرکز فرماندهی این حزب در علوم اجتماعی به تصرف در آمد (طوفان، ۱۳۹۹؛ منصور، ۱۳۹۹؛ میرزایی، 1399). بعد از فروپاشی کامل خطوط دفاعی حزب وحدت و عقبنشینی نیروهای این حزب به سمت سیلوی مرکزی و کوته سنگی، حملهکنندگان جستجوی خانهبهخانه را ظاهراً برای یافتن نظامیان و هواداران حزب وحدت آغاز کردند.
نیروهای دخیل در جنگ افشار: حمله بر افشار با مشارکت و هماهنگی شمار زیادی از فرماندهان و نیروهای دولت اسلامی و شرکای ائتلافی آن صورت گرفت. در روز دوم حمله بر افشار وزیر دفاع دولت جلسهای را در هوتل انترکانتیننتال دایر کرد که در آن اشخاص سیاسی چون برهانالدین ربانی، عبدالرب رسول سیاف، محمدآصف محسنی، سید ابوالحسن فاضل، قسیم فهیم و فرماندهان نظامی دیگر حضور داشتند (AJP, 2005: 85). بر بنیاد گزارش پروژۀ عدالت برای افغانستان، قومندانهای جمعیت و شورای نظار در عملیات افشار عبارت بودند از: بازمحمد احمدی بدخشانی فرقه هشت قرغه، ملّا عزت قومندان فرقۀ پغمان، انور دنگر قومندان فرقه از شکردره، محمداسحاق پنجشیری قومندان لوا، حاجی بهلول پنجشیری قومندان لوا، بابه جلندر پنجشیری قومندان لوا، خنجراحمد پنجشیری قومندان غند و مشتاق لعلی قومندان کندک. در این میان سید عبدالقدوس سید از بسمالله خان محمدی قومندان نیروهای ذخیرۀ تهاجمی و محمدصالح ریگستانی رئیس اپراسیون نیز به عنوان بخشی از فرماندهان دخیل در جنگ افشار نام میبرد. فرماندهان نظامی اتحاد اسلامی که در جنگ افشار دخیل بودند عبارتاند از: حاجی شیرعلم ابراهیمی قومندان فرقۀ پغمان، زلمی طوفان قومندان لوای 597، داکتر عبدالله (معروف به داکتر عبدالله پغمانی) قومندان غند مربوط لوای 597، جگرن نعیم قومندان غند مربوط لوای 597، قومندان ملّا تاج محمد که در برنامهریزی و اجرای عملیات سهم داشت، قومندان عبدالله شاه با قطعۀ مربوطهاش، قومندان خنجر با کندکِ مربوطهاش (روز دوم در افشار مستقر شدهاند)، قومندان عبدالمنان دیوانه با کندکِ مربوطهاش (روز دوم در افشار مستقر شدهاند)، امانالله کوچی قومندان غند (با نظامیانش در روز دوم در افشار مستقر شدهاند)، شیرین قومندان غند با کندک مربوطهاش (روز دوم به افشار گسیل شدند)، ملا کچکول با کندک مربوطهاش (روز دوم به افشار گسیل شدند). همچنین بر مبنای روایت سید عبدالقدوس سید و عبدالحفیظ منصور، احمدشاه احمدزی از جمع فرماندهان اتحاد اسلامی و موسی خان اکبرزاده مسئول بخش نظامی حزب حرکت اسلامی در عملیات افشار سهم داشتند (عبدالقدوس، 13۹۷: ۴۱۳ تا ۴۱۶؛ ظفری، ۱۳۹۹؛ منصور، 1399).
ابعاد کشتار و تجاوز: در سه دهه پس از جنگ افشار، پژوهشهای چندی دربارۀ آن صورت گرفت. آمار و روایتهای مختلف از شمار قربانیان، موارد شکنجه، تجاوز جنسی، چپاول، تاراج، تخریب خانهها و اسارت افراد ارائه شده است. حملات راکتی بر مناطق مسکونی در افشار در طول عملیات نظامی و قبل از آن نیز قربانیهای زیادی گرفت، اما آنچه این جنگ را از نظر تخطیهای حقوقبشری برجسته ساخته است، جستجوی خانهبهخانه و کشتار وسیع ساکنان غیرنظامی و تجاوز به آنان بوده است (امانی، احمدحسین، ۱۳۹۹؛ ظفری، 1399). روایت شاهدان عینی، کاملکنندۀ تحقیقاتی است که در این باره تا کنون منتشر شده است. در گزارش سازمان دیدهبان حقوقبشر، پروژۀ عدالت برای افغانستان و گفتههای شاهدان جنگ، به جمعآوری رقمهای 30 تا 270 جسد و دفن آنها در نوبتهای مختلف اشاره شده است. در کتاب سید عسکر موسوی و ویلیام میلی دو پژوهشگری که دربارۀ افغانستان تحقیقاتی زیادی انجام دادهاند، رقم 700 تن کشتهشده آمده است (Mousavi, 1998: 199; Maley, 2002: 205). در برخی منابع آمار بالاتر، یعنی رقم 2000 تن کشتهشده نیز آمده است (Baiza, 2013: 166). عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت در سخنرانی خود بعد از حمله بر افشار به 700 تن کشته و اسیر، و تخریب و تاراج 4000 خانه واقع در افشار اشاره کرده است (مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان، 1373: 97). در آخرین آمار جمعآوریشدۀ حزب وحدت، مجموع تعداد کشتهها و افراد مفقودالاثر، بر اساس گفتهها و مراجعه به بازماندگان افشار، حدود 1000 تن برآورد شده است (میرزایی، 1399). دربارۀ اسرا نیز آمار و برآوردها متفاوت است. سازمان دیدهبان حقوقبشر نیز در گزارشی اشاره کرده است که از مجموع 700 تن «اختطافشده» تعداد کمی بعد از پرداخت پول زنده به خانههای خود برگشتند (HRW, 2015). رقم دقیق قربانیان جنگ افشار به دلیل تداوم وضعیت جنگی و حضور چندینماهۀ نیروهای نظامی و در نتیجه عدم دسترسی منابع مستقل به این منطقه، هیچگاه به درستی معلوم نشد. یک سال بعد از این جنگ، تعداد اندکی از جسدهای انداختهشده در میان چاهها، جویها، کنار دیوارها، گودالها و داخل خانههای آوارهشدگان، شناسایی و سپس در چندین گور دستهجمعی دفن شده است. در صحبتهای شاهدان عینی نیز آمده است که تعداد زیادی از اسیران در جریان اسارت به صورت مستقیم یا به دلیل شکنجه، لتوکوب و یا کار اجباری کشته شدند، مواردی که در این جنگ، سازمان دیدهبان حقوق بشر آنها را از مصادیق آشکار جرایم جنگی و جرایم علیه بشریت شمرده است (HRW, 106).
روایت شاهدان عینی که در جریان مطالعات میدانی این مدخل و گزارش پروژۀ عدالت برای افغانستان و سازمان دیدهبان حقوقبشر با آنها مصاحبه شده است، قتلهای دستهجمعی، تجاوز جنسی، سربریدن، شکنجه، بازداشت خودسرانه، تخریب خانهها، چپاول مال و دارایی باشندگان افشار را تأیید کردهاند. یکی از شاهدان عینی میگوید که تعداد زیادی از باشندگان افشار به دلیل هویت مذهبی و تعلق قومی لتوکوب شدند و تعدادی از زنان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. به گفتۀ او افراد مسلح، تعدادی از زنان را باخود بُردند. او همچنین گفته است تعدادی از زنانی که اسیر شده و بعد رها شدند، خودکشی کردند و برخی هم هرگز نمیخواهند دربارۀ تجربهشان حرف بزنند (ناشناس، 1389). چشمدیدهای یک شاهد عینی دیگر که هنگام حمله بر افشار 16 ساله بوده و نزدیک به شش ماه را همراه با برادرش در اسارت سپری کرده است، ابعاد دیگری از جنگ افشار را روشن میکند. او میگوید که در روز حمله و پیش از اسارت، شاهد آتشگرفتن چندین خانه در منطقۀ افشار بوده و صدای جیغ کودکان و زنان را از میانخانهها میشنیده است. به گفتۀ او، دو دختر جوان همراه با پدرشان (سرانجام رها شدند) و یک عسکر سابق متعلق به دولت چپی نیز گرفتار شده بودند. او روایتهای تلخی از شکنجه و لتوکوب اسیران دارد، از جمله این که یکی از اسرا به دلیل ناتوانی در حمل اموال غارتشده، به وسیلۀ یکی از افراد مسلح متعلق به اتحاد اسلامی کشته میشود. به گفتۀ او، دهها تن از اسیران در گروههای کوچکتر در منطقۀ قرغه و پغمان جابهجا میشوند. او مشاهده کرده است که افراد مسلح، سه برادر اسیرشده را با راکت و کلاشینکوف در پیش چشم اسیران دیگر میکشند و اجسادشان را به وسیلۀ اسیرها در یک گودال میاندازند. اسیرشدهها روزانه به اجبار مصروف کارهایی مثل چاهکنی، سنگرکنی، موترشویی و کارهای خانه بودند و افراد مسلح شبها دست و پای آنها را با زنجیر میبستند. به گفتۀ او قومندانهای مسئول اسیران، بارها دربارۀ نگهداری نزدیک به 1000 تن از اسیرشدههای هزاره با هم صحبت میکردند. به برداشت او بر اساس همین صحبتها، حدود 400 نفر پیش ملّا عزت، 400 نفر پیش حاجی شیرعلم و 200 تن دیگر پیش قومندانهای دیگر حزب اتحاد نگهداری میشدهاند. به گفتۀ او، از این میان تعدادی در بدل پول و یا تبادله آزاد شده و مابقی اسیران همه کشته شدهاند. سرانجام او بعداز شش ماه اسارت، در بدل پرداخت پول رها شده است (امانی، نادرحسین، 1399).
یک شاهد عینی زن روایت تکاندهندهای از برخورد مهاجمان به افشار دارد. به گفتۀ او، بعداز تصرف افشار، گروهی از افراد مسلح، داخل حویلی خانهاش شده و شوهرش را لتوکوب و بعد دستگیر کردند. او وقتی بعد از ۴۵ روز آزاد شد، در اثر شکنجه شنواییاش را برای همیشه از دست داده بود و دیگر قادر به شناسایی افراد نبود. او همچنین گفته است که فرزند ۱۱ سالۀ آنها هم در این جریان با پنج بار شلیک مهاجمان در جا جان داده است (AJP, 2005: 87). به گفتۀ یک شاهد عینی دیگر، افراد مسلح در روز دوم حمله به خانۀ آنها وارد شده و به خواهرش تجاوز کردهاند. همچنین چندین فرد مسلح در روز سوم حمله پدر، مادر، یازنه و برادر یازنهاش را با شلیک گلوله کشتند. او گفته است که بعد به وسیلۀ افراد مسلح به خانۀ یکی دیگر از ساکنان افشار برده شده و آنجا دیده است که ۱۲ فرد مسلح به طور دستهجمعی به دختر نوجوان آنها تجاوز کردهاند. به گفتۀ او، مادر دختر با التماس و در دست گرفتن قرآن نیز نتوانسته مانع اقدام آنها شود و آنان در نهایت مادر را که جیغ میزده، با دست خفه کردهاند. او گفته است که مجبورشده در انتقال اموال غارتشدۀ این خانه به مهاجمان کمک کند و مشاهده کرده است که وقتی یک فرد معلول نمیتوانسته است قالی را به خوبی انتقال دهد، افراد مسلح او را با شلیک گلوله به قتل رساندهاند. او در کوچۀ کلینیک افشار جسد سه دختر برهنه را دیده است که طبق شواهد مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بودند. او در مدت چندین ماه اسارت، چندین زن اسیر را در پوستههای نظامی دیگر دیده و شاهد تجاوز جنسی بر اسیران کودک بوده است. او همچنین شاهد قتل چند تن از اسرا از جمله ۵ نفری بوده است که طی چند روز متوالی به وسیلۀ افراد مسلح به درخت بسته شده و در نهایت کشته شداند. او و دیگر اسرا در این مدت تجربۀ شکنجه، کار اجباری، تشنگی، گرسنگی و همچنین نگهداری در یک زیرزمینی تنگ را داشتهاند. او در نهایت با هفت تن به فرار اقدام میکند و در این جریان ۴ تن از آنان کشته میشوند (ناشناس، 1389). همچنین پرستار جوانی به نام شهلا در مصاحبۀخود با هفتهنامۀ وحدت (چاپ حوت ۱۳۷۱) گفته است: ۱۲ نفر که راکتهایی را در شانه داشتند، درِ خانه را شکستند و ابتدا به خواهرم و بعد به من تجاوز کردند. پدرم سعی کرد که مانع تجاوز آنان شود ولی او را کتک زدند و شکنجه کردند. آنها یکی از پاها و دو دست پدرم را قطع کردند و پیش سگی که همراهشان بود، انداختند. به گفتۀ شهلا بعد از ظهر شنبه ۲۴ دلو ۱۳۷۱ ش / ۱۳ فبروری ۱۹۹۳ م جنگ خاتمه یافت اما نیروهای اتحاد اسلامی همچنان خانه به خانه اموال مردم را غارت میکردند (هفتهنامۀ وحدت، ۱۳۷۱: ۳ و ۴). البته برخی شاهدان عینی نقش نیروهای وابسته به اتحاد اسلامی را در کشتار غیرنظامیان، تجاوز به زنان، چپاول خانهها و بدرفتاری با اسرا پُر رنگتر از دیگر نظامیان میدانند (امانی، احمدحسین، ۱۳۹۹؛ ظفری، 1399).
بعد از جنگ: در هفتههای اول بعد از حمله، به دلیل وضعیت جنگی و حضور نیروهای دولت اسلامی افغانستان، شناسایی، جمعآوری و کفن و دفن کشتهشدهها ممکن نبوده است. تعدادی از باشندگان افشار اعضای کشتهشدۀ خانواده خود را به دلیل وضعیت جنگی در داخل حویلیهایشان دفن کردند. بنابراین، اجساد کشتهشدهها در زمانها و مراحل مختلف جمعآوری و دفن شد. کسانی که به جمعآوری اجساد پرداختند و شاهد دفن دایمی یا موقتی کشتهشدهها بودند، به رقمهای مختلفی اشاره کردهاند، از رقم 60 جسد که در روزهای اول جمعآوری و دفن شدند تا رقمهای دیگر که چندین هفته بعد از حمله از جاهایی چون قلعۀ کهنه افشار جمعآوری شدند و اول به صورت موقت در نزدیکی تعمیر دوصد بستر ثارندوی، و ماهها بعد به صورت دایمی در پُشت جوی افشار دفن شدند. یک هیئت مردمی که برای ارزیابی و شناسایی اجساد قربانیان به منطقۀافشار رفته بود نیز از جمعآوری 58 جسد یاد میکند که از داخل خانهها، گودالها و چاهها بیرون کشیده شده، شناسایی و دفن شدند (ندام، 1399). تعداد زیادی از اجساد قربانیان را وابستگانشان به محلات دیگر انتقال دادند. اجساد قربانیانی هم بوده است که در داخل چاهها، گودالها و کنار جویچهها فاسد شده و تعدادی هم به وسیلۀ سگها دریده و خورده شده و بعد از جمعآوری پارههایی از آنها، دفن شدهاند (ناشناس، ۱۳۸۹). شماری از اسرایی که نزد فرماندهان شورای نظار و حزب اتحاد اسلامی بودند، با پرداخت پول آزاد شدند، اما دربارۀ بعضی از آنها، با وجود پرداخت پول هم عملاً رهایی انجام نشد. دربارۀ شمار اسرایی که در اسارت کشته شدند و یا جان دادند، برآوردی دقیق وجود ندارد (امانی، احمدحسین، ۱۳۹۹؛ میرزایی، 1399). باشندگان افشار در روز حمله و بعد از آن به ترتیب خانه و زندگی خود را ترک کردند و آواره شدند. تعدادی از آوارگان در روزهای اول به سمت تایمنی رفتند و در مساجد و تکیههای اسماعیلیهها پناه گرفتند. شمار دیگری از آوارگان به طرف منطقۀ برچی رفتند و آنجا ساکن شدند. حمله بر افشار و فاجعۀ انسانی بعد از آن موجب شد تا این منطقه از سکنه خالی شود و به ویرانه تبدیل شود. حزب وحدت هم پس از این حادثه، دُرمحمد کربلایی و جنرال صداقت ارزگانی دو تن از فرماندهانش را به اتهام تبانی محاکمه و اعدام کرد (امانی، احمدحسین، ۱۳۹۹؛ میرزایی، 1399).
پیامدهای روانی حادثۀ افشار: حمله بر افشار به دلیل هدف گرفتن غیرنظامیان به ویژه کودکان و زنان، برای بازماندگان قربانیان، آسیبها و پیامدهای روانی گستردهی به جا گذاشت (امانی، احمدحسین، ۱۳۹۹؛ ظفری، 1399). شکنجۀ اسیرشدهها، هم بر خود آنان حتی بعد از پایان اسارت، هم برخانوادههایشان اثرات جبرانناپذیر جسمی و روانی به جا گذاشت. طبق آنچه که از گفتگویهای شاهدان عینی و مصاحبههای میدانی پیداست، بعد از فاجعۀ افشار، شوک عمومی، اختلال روانی و اضطراب ناشی از استرس پس از حادثه (Posttraumatic Stress Disorder) از جمله اثرات روانی شایع بوده و برخی از این تجربهها مکتوب و بیان نیز شده است (رویش، ۱۳۹۱: 153).
تلاش برای جبران خسارت: چند ماه بعد از فاجعۀ افشار، هیئتهای متشکل از افراد حزب وحدت و دولت اسلامی در چندین نوبت در رابطه با مسئلۀ آزادی و تبادلۀ اسرای نظامی و غیر نظامی و همچنین جبران آسیبها و خسارات مالی باشندگان افشار ترتیب جلسه دادند و تحقیق کردند. این گفتگوها سرانجام به یک توافق نسبی برای تحویلدهی افشار به حزب وحدت ختم شد. در محفلی برای تحویل دهی افشار به حزب وحدت که نزدیک به یک سال بعد از حمله برگزار شده بود، داکتر عبدالرحمان، نمایندۀ دولت اسلامی در سخنرانیاش از رُخدادهای پیشآمده در افشار اظهار پشیمانی و تأسف کرد (مرتضوی، بیتا: 326). در نتیجه دولت اسلامی پرداخت بخشی از خسارات مالی وارد شده بر اهالی افشار را پذیرفت و قرار بر این شد تا رسماً از مردم افشار دلجویی صورت گیرد و به آنها غرامت پرداخت شود (پیک، ۱۳۹۹؛ ندام، 1399). دولت اسلامی افغانستان در توافقی که بعد از جنگ افشار با حزب وحدت برای پایاندادن به مخالفتهای آن انجام داد، بازسازی افشار، زمینۀ بازگشت آوارگان و اختصاص مبلغ 500 میلیون افغانی به خانوادههای آسیبدیده را وعده داده، اما در عمل هیچ یکی از این توافقات عملی نشده است (بنی یعقوب، 1398: 111). به رغم مستندسازی بخشی از جرایم صریح حقوقبشری در جنگ افشار، کارگزاران و مسئولان دخیل در آن هیچگاهی به صورت رسمی به اعمالشان اذعان نکردند. هرچند به صورت غیرمستقیم به خطاها، قصور و غفلت مسئولان درجه اول در فاجعۀ افشار اشاره شده است، اما نزدیک به سه دهه پس از فاجعۀ افشار، برای عذرخواهی، پرداخت غرامت و دلجویی از خانوادهها و وابستگان قربانیان اقدامی نشده است (منصور، ۱۳۹۹؛ مهدی، ۱۳۹۹؛ میرزایی، 1399). با وجود این، تعدادی از آوارگان افشار بعد از سقوط طالبان و در اوایل حکومت حامد کرزی به ساختوساز دوبارۀ خانههای خویش شروع کردند و به این ترتیب توانستند نزدیک به یک دهه بعد به خانههای خود برگردند.
واکنشها به حادثۀ افشار: در تاریخ شنبه ۱۵ حوت ۱۳۷۱ ش / ۶ مارچ ۱۹۹۳ م در حدود ۱۰۰ زن در مقابل دفتر سازمان ملل در کابل دست به اعتراض زدند و آنان خواهان آزادی برادران و شوهرانشان شدند که در جنگ افشار به اسارت گرفته شده بودند (هفتهنامۀ وحدت، ۱۳۷۱: ۳) جنگ افشار واکنشهای بینالمللی زیادی برانگیخت. گزارشگر کمیتۀ حقوقبشر سازمان ملل متحد به شکنجه، تجاوز بر زنان و کودکان و موارد بسیاری از تخطیهای حقوقبشری در جنگ افشار اشاره کرد و خواستار آزادی اسیران شد. سازمان عفو بینالملل به فاجعۀ افشار واکنش نشان داد و در گزارشهای بعدی خود از جمله گزارشی با عنوانِ «افغانستان؛ مسؤولیت بینالمللی به خاطر فاجعۀ حقوقبشر» که در سال 1995 به نشر رسید، به این فاجعه اشاره کرد (متقی، 1380: 22 تا 28). سازمان دیدهبان حقوقبشر نیز در زمینۀ نقضهای حقوقبشری اتفاقافتاده در جنگ افشار گزارشی تحقیقی را تهیه و نشر کرد (HRW, 2005). پروژۀ عدالت برای افغانستان حاصل تحقیقات خود در زمینۀ تخطیهای سه دهه حقوقبشری در افغانستان را در سال 2005 نشر کرد که حادثۀ افشار به صورت مبسوط در آن بیان شده است (AJP, 2005: 82 – 88). رسانههای بینالمللی نیز این جنگ را پوشش دادند و رخدادهای مختلف آن تا مدتها بعد ادامه پیدا کرد (Griffin, 2001). نخستین گزارش تصویری از فاجعۀ افشار چند هفته بعد از وقوع آن در یکی از کانالهای تلویزیونی فرانسه به نشر رسید (رویش، ۱۳۹۱: 149). خبرگزاری فرانسپرس، اکونومیست و مجلۀالحیاة (چاپ بیروت) و نشریۀ خبرهای جهان چاپ استرالیا از جمله نشریات بینالمللی بودند که جنگ افشار و حوادث پس از آن را پوشش دادند (هفتهنامۀ وحدت، ۱۳۷۱: ۳). پناهجویان و پناهندگان افغانستان در ایران نیز در شهرهای تهران و مشهد در محکومیت این حادثه تظاهرات کردند (متقی، 1380: 23). رویداد افشار همچنین در آثار تعدادی از شاعران و نویسندگان آن دوره انعکاس یافت. برخی از شاعران مستقلاً به همین مناسبت شعر سرودند و به این واقعه اشاره کردند (مظفری، ۱۳۹۹).
منابع: امانی، احمدحسین. (۱۳۹۹). مصاحبۀ اینترنتی اسدالله شفایی با احمدحسین امانی دربارۀ فاجعۀ افشار. ۱۵ جوزای ۱۳۹۹؛ امانی، نادرحسین. (۱۳۹۹). مصاحبۀ اینترنتی اسدالله شفایی با نادرحسین امانی دربارۀ فاجعۀ افشار. ۲ سرطان ۱۳۹۹؛ بنییعقوب، ژیلا.(1398). فرمانده مسعود. چاپ دوم. تهران، بنگاه نشر و ترجمه پارسه؛ پیک، نصرالله. (۱۳۹۹). مصاحبۀ اینترنتی اسدالله شفایی با نصرالله پیک دربارۀ فاجعۀ افشار. ۱۷ جوزای ۱۳۹۹؛ رویش، عزیز. (1391). بگذار نفس بکشم. کابل: تاک؛ طنین، ظاهر. (۱۳۸۴). افغانستان در قرن بیستم ۱۹۰۰ _ ۱۹۹۶. چاپ دوم. تهران: عرفان؛ طوفان، طاهرحسین. (۱۳۹۹). مصاحبۀ حضوری عصمت الطاف با طاهرحسین طوفان دربارۀ فاجعۀ افشار. ۱۳ جوزای ۱۳۹۹. [فایل صوتی دارد]؛ ظفری، غ. س. (۱۳۹۹). مصاحبۀ حضوری عصمت الطاف با غ. س. ظفری دربارۀ فاجعۀ افشار. ۲۴ جوزای ۱۳۹۹. [فایل صوتی دارد]؛ عبدالقدوس سید. (۱۳۹۷). «جنگ افشار، دلو ۱۳۷۱» در یاد گل سرخ. تهیه و تنظیم محمداسحاق فیاض. چاپ دوم. کابل: بنیاد اندیشه؛ متقی، محمدنبی. (1380). اسناد قتل عامهای هزارهها در افغانستان. بیجا: مؤلف؛ مرتضوی، سید رحمتالله. (بیتا). قصههای زندگی: خاطرات سیاسی _ مذهبی سید رحمتالله مرتضوی. کابل: مؤسسۀ دانشگاه اهلالبیت؛ مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان. (۱۳۷۳). احیای هویت: مجموعه سخنرانیهای رهبر شهید. قم: سراج؛ مظفری. ابوطالب. (۱۳۹۹). مصاحبۀ حضوری پروین ولیزاده با سید ابوطالب مظفری دربارۀ بازتاب فاجعۀ افشار در شعر فارسی. ۱۰ سرطان ۱۳۹۹؛ منصور، عبدالحفیظ. (۱۳۹۹). مصاحبۀ حضوری عصمت الطاف با عبدالحفیظ منصور دربارۀ فاجعۀ افشار. ۳ سرطان ۱۳۹۹. [فایل صوتی دارد]؛ مهدی، محیالدین. (۱۳۹۹). مصاحبۀ حضوری عصمت الطاف با محیالدین مهدی دربارۀ فاجعۀ افشار. ۵ سرطان ۱۳۹۹.[فایل صوتی دارد]؛ میرزایی، علی. (۱۳۹۹). مصاحبۀ اینترنتی اسدالله شفایی با علی میرزایی درباره فاجعۀ افشار. ۱۷جوزای ۱۳۹۹؛ ناشناس. (۱۳۸۹). «مصاحبه با تعدادی از آسیبدیدگان جنگ افشار در حمل و ثور ۱۳۸۹». آرشیوسازی و تنظیمکننده محمدحسین حسرت.[چاپنشده]؛ ندام، علیحسین. (۱۳۹۹). مصاحبۀ اینترنتی محمدحسین حسرت با علیحسین ندام دربارۀ فاجعۀ افشار. ۲۴ جوزای ۱۳۹۹؛ هفتهنامه وحدت. (۱۳۷۱). «بازتاب وسیع جنایات ربانی». مسلسل ۸۸. سال سوم. ۲۰ حوت ۱۳۷۱. صص ۳ و ۴.
Afghanistan Justice Project “AJP”. (2005). “Casting Shadows: War Crimes and Crimes against Humanity: 1978-2001”. (Retrieved on July 2020). www.afghanistanjusticeproject.org; Baiza, Yahia (2013). Education in Afghanistan Developments, Influences and Legacies since 1901. New York: Rutledge press; Human Rights Watch. (2005). “Blood-Stained Hands Past Atrocities in Kabul and Afghanistan’s Legacy of Impunity”. New York; Human Rights Watch. (2015). “Dispatches: Afghanistan’s Afshar Agonies Remembered”. (Retrieved on July 14, 2020). www.hrw.org; Maley William. (2002). The Afghanistan Wars. New York. Palgrave Macmillan; Micheal Griffin. (2001). “A Gruesome Record”. The guardian. (Retrieved on 1 July 2020). www.theguardian.com; Mousavi, Sayed Askar. (1998). The Hazaras of Afghanistan: An Historical, Cultural, Economic and Political Study. Curzon Press.