از قلعههای تاریخی غرجستان
عبدالحکیم محمدی (کاظمی)
جلد اول، ویراست دوم
اشیار از قلاع غرجستان در قرون شش و هفت قمری بوده است (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۱: ۳۷۱) احتمال اینکه نام قدیمی این منطقه «اشیار» باشد، بعید است. «شار» کلمه دری و اشیار، جمع مکسر عربی است که احتمالاً ساختۀ خود جوزجانی در گزارشهای او است و منابع قدیمتر، به این نام یاد نکردهاند. حموی که اندکی پیش از جوزجانی گزارش داده است، نام محل حکومتشان را «بلیکان» یاد کرده است (حموی، ۱۹۹۵، ج ۴: ۱۹۳).
منابع نیمۀ اول قرن چهارم نیز بلیکان دانسته است (اصطخری، ۱۹۲۷: ۲۷۲). چنانکه این ناحیه در اواخر قرن چهارم به نام رباط «شار» یاد شده (مقدسی، بیتا: ۳۴۸). و در مسیر مرو رود قرار داشته است (مقدسی، بیتا: ۳۱۴)، از منابع آن عصر پیداست که از قدیم چنین بوده است. نهایتاً میتوان قلعۀ شاران را در زبان برخی خواص که تحصیلات عربی داشتهاند، به نام اشیار و صرفاً در قرون شش و هفت قمری قبول کرد. استعمال «اشیر» برای قلعۀ اشیار، در نزهةالقلوب مستوفی معاصر جوزجانی میتواند مؤید این نکته باشد (نک: بارتولد، ۱۳۶۶، ج ۲: ۹۴۲).
مطابق گزارش جوزجانی، اشیار، جمع «شار» است. شار مطابق منابع قرن چهارم، در لهجۀ محلی به معنی شاه است که بار سیاسی و اجتماعی دارد (مقدسی، بیتا: ۳۰۹؛ حموی، ۱۹۹۵، ج ۴: ۱۹۳). ازاینرو، ادعای اشتقاق آن از «خْشَثْرَیا» که معنای نظامی دارد، درست به نظر نمیرسد. «شار» در بامیان و غرجستان به یک معنی است (ابن حوقل، ۱۹۳۸، ج ۲: ۴۳۰). احتمال اینکه شاه این دو ناحیه یکی باشد نیز بعید نیست. قلاعِ شاران غرجستان به لحاظ سیاسی به جز در مواقع نبود حکومت قدرتمند دیگر، کمتر استقلال داشته و غالباً تابع حکومتهای قدرتمند اطراف بوده است. پیش از غزنویان، تابع آل سامان بوده ولی خراج نمیپرداخته است و صرفاً هدیه به عنوان اطاعت به سامانیان میدادهاست (مقدسی، بیتا: ۳۳۷). محمود غزنوی در ابتدای قرن پنجم، به غرجستان یورش برد و آنجا را ضمیمۀ قلمرو خود کرد و زمینهای اختصاصی خاندان شار محمد و شار ابونصر را خرید و شاران را به غزنی منتقل کرد (عتبی، ۱۴۲۴: ۳۳۴ و ۳۴۱؛ ابن اثیر، ۱۳۸۵: ج ۹، ۱۴۷). شار ابونصر در ۴۰۶ ق درگذشت (ابناثیر، ۱۳۸۵، ج ۹: ۲۶۳). به احتمال زیاد پس از افول غزنویان، شاران نیز مستقل شدهاند. در قرن ششم، شار ابراهیم از غوریان اطاعت میکرد (جوزجانی، ۱۳۶۳،ج ۱: ۳۴۹). اینکه این شار، سلسلهای جداگانه است یا از نسل شاران قدیم، روشن نیست. دراواخر قرن ششم و اول قرن هفتم، حاکم غرجستان از خاندان معروف مرغنی هراتی بود و نخست، حسامالدین علی عمر مرغنی در عصر سلطان غیاثالدین غوری حاکم بوده است (سیفی، ۱۳۸۳: ۱۷۸). با هجوم مغول، حاکم آنجا امیر محمد مرغنی بوده است (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۲: ۱۴۲ به بعد؛ بارتولد، ۱۳۶۶، ج ۲: ۹۴۲) که به احتمال زیاد فرزند حسامالدینِ پیشگفته است. در ۶۲۰ ق / ۱۲۲۳ م غرجستان پس از پانزده ماه محاصره به دست مغولان افتاد و شهر تخریب و مردمانش قتل عام شدند (جوزجانی، ۱۳۶۳، ج ۲: ۱۴۱ تا ۱۴۳). امروزه یکی از ولسوالیهای ولایت دایکندی به نام شارستان یاد میشود. نسبت تاریخی و فرهنگی آن با شاران غرجستان یا شاران بامیان بعید نیست. به لحاظ جغرافیایی هم احتمال دارد زیر مجموعه بامیان یا غرجستان یا هردو بوده باشد.
به لحاظ فرهنگی، مذهب مردمان آنجا متفاوت از عامه بوده است. از جمله نماز عیدین را مطابق نظر عبدالله بن مسعود میخواندهاند (مقدسی، بیتا: ۳۲۳). باری، از سوی سامانیان به دلیل مذهبی مورد تهاجم قرار گرفتهاند (طوسی، ۱۳۷۸: ۲۹۷). لهجۀ آنها بین لهجۀ هراتی و مروی بوده است. (مقدسی، بیتا: ۳۳۵) مردمان آنجا صالح و شایسته توصیف شدهاند (قزوینی، ۱۹۹۸: ۴۲۵). و شاران آنجا به عدل و داد شهره بودهاند (مقدسی، بیتا: ۳۴). علم دوستی شار ابونصر، حکایت از رشد علم و دانش در این دیار داشته است (ابن اثیر، ۱۳۸۵، ج ۹: ۱۴۷ و ۱۴۸).
منابع: ابن اثیر، عزالدین. (۱۳۸۵). الکامل. بیروت: دارالصادر؛ ابن حوقل، محمدبن حوقل. (۱۹۳۸). صورة الارض. بیروت: دارالصادر؛ اصطخری، ابراهیم بن محمد. (۱۹۲۷). المسالک و الممالک. بیروت: دارالصادر؛ بارتولد، واسیلی ویلادیمیروویچ، (۱۳۶۶). ترکستاننامه. ترجمه: کریم کشاورز. تهران: آگاه؛ جوزجانی، منهاجالدین سراج. (۱۳۶۳). طبقات ناصری. تصحیح: عبدالحی حبیبی. چاپ اول. تهران: دنیای کتاب؛ حموی، شهابالدین یاقوت. (۱۹۹۵). معجم البلدان. بیروت: دارالصادر؛ سیفی هروی، سیفبن محمد. (۱۳۸۳). تاریخنامه هرات. تهران: اساطیر؛ طوسی، خواجه نظامالملک. (۱۳۷۸). سیاستنامه. تصحیح: هیوبرت داک. تهران: علمی و فرهنگی؛ عتبی، محمدبن عبدالجبار. (۱۴۲۴). الیمینی. تصحیح: ذوالنون الثامری، بیروت: دارالطلیعه؛ قزوینی، زکریابن محمد. (۱۹۹۸). آثار البلاد و اخبار العباد. بیروت: دارالصادر؛ مقدسی، محمدبن احمد. (بیتا). احسنالتقاسیم. بیروت: دارالصادر.