محمدعظیم احمدی شیدانی (شهیدانی)، فرزند گلاحمد، در سال 133۳ ش / ۱۹۵۴ م در قریۀ خواجهحسنِ منطقه شیدان (شهیدان)، در مرکز ولایت بامیان به دنیا آمد (احمدی (۱)، 1398). پدرِ او از علمای متنفذ و مورد اعتماد منطقۀ شیدان بود و سالها وکیل آیتالله سید محسن حکیم و بعد وکیل آیتالله سید ابوالقاسم خویی بود. محمدعظیم احمدی از طایفۀ نورمحمد و اصالتاً از بهسود است. این طایفه چند نسل پیش، از خواجهحسن بهسود به شیدان مهاجر شده بودند (احمدی (۲)، 1398).
او سواد خواندن و نوشتن را در مکتبخانۀ قریه و درسهای مقدماتی ادبیات عرب را در منطقه آموخت. در سال 1353 ش به ایران رفت و در حوزۀ علمیۀ مشهد به تحصیل ادامه داد و درسهای تکمیلی ادبیات عرب، منطق و فقه را فرا گرفت. دو سال آخر اقامت او مصادف با انقلاب اسلامی ایران بود (احمدی (۲)، 1398).
او در سال 1359 ش به افغانستان بازگشت و به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی علیه حکومت وقت روی آورد (احمدی (۱)، 1398). فعالیتهای سیاسی خود را با عضویت در تشکیلات شورای انقلابی اتفاق اسلامی آغاز کرد و به عنوان نمایندۀ مردم شیدان به ورس آمد و در تشکیلات این حزب، معاون کمیتۀ فرهنگی شورا و ناظر کل جبهات انتخاب شد. یکی از مأموریتهای او، ریاست هیئت بررسی جبهههای شمال افغانستان و نیز معرفیکنندۀ والی جدید ولایت بلخاب بود (هزارهجات بر اساس تقسیمات اداری شورای اتفاق، به هشت ولایت تقسیم شد و بلخاب یکی از آنها بود). او در این سفر، علاوه بر بازدید و نظارت از جبهات شورای اتفاق، با فرماندهان جبهههای نظامی اهلسنت چون مولوی ظاهر، مولوی اصالتالدین و مولوی کمال دیدار کرد و جلسات و گردهماییهای مشترک میان آنها تشکیل شد. او دربارۀ وحدت شیعه و سنی با آنان صحبت کرد (احمدی (۲)، 1398).
احمدی در سال 1360 ش از طرف سید علی بهشتی، برای بررسی وضعیت نمایندگیها و دفاتر خارج از کشور عازم ایران شد و پس از انجام مأموریت در سال ۱۳۶۲ ش به افغانستان بازگشت. در همین سال محمدعلی صادقی، از علمای شهیدان و تحصیلکردۀ نجف و قم، که تازه از ایران برگشته بود، پایگاه نظامی پاسداران جهاد اسلامی افغانستان را در شیدان مستقر کرد و پس از آن جنگ میان دو حزب شعلهور شد. در اولین گام، صادقی همراه دو تن از فرماندهانش، از طرف وفایی، از قومندانان شورای اتفاق دستگیر و به ورس منتقل و زندانی شد و پس از مدتی بهطور مشکوکی درگذشت (احمدی (۲)، 1398). در زمستان سال 1362 ش، جنگ بین دو گروه ادامه پیدا کرد و مناطق شیبرتو و شیدان دستبهدست شد. سال بعد پاسداران جهاد با تقویت نظامی به منطقه برگشت و نیروهای شورای اتفاق بدون درگیری به مرکز بامیان رفتند و به حکومت وقت پیوستند. احمدی علت پیوستنش به حکومت را جلوگیری از برادرکشی در منطقه ذکر میکند (احمدی (۱)، 1398).
احمدی پس از سخنرانی در لویهجرگۀ سال 1364 ش کابل، از سوی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، به عنوان والی ولایت بامیان منصوب شد و همزمان از سوی جرگۀ شورای نمایندگان، به حیث سناتور ولایت بامیان انتخاب شد. او تا زمان سقوط کامل بامیان به دست گروههای جهادی در سال 1367 ش والی بامیان بود. او همچنین عضو شورای انقلابی بود که در این زمان کار شورای ملی یا شورای نمایندگان را انجام میداد (احمدی (۲)، 1398؛ کشتمند، ۱۳۹۹).
احمدی پس از سقوط کابل در سال 1371 ش، با خانوادهاش به مزارشریف مهاجرت کرد. در سال 1373 ش، از سوی یونیسف (صندوق کودکان ملل متحد) به عنوان معلم، در کمپ مهاجرین مزارشریف تدریس میکرد. با تسلط طالبان بر این شهر، او همراه برادر و پسرش ظاهراً به جرم هزارهبودن اسیر و مدت سه ماه در مزارشریف و سپس در ولایت جوزجان زندانی شد. پس از آزادی از زندان طالبان، به ولایت قندوز رفت و در ولسوالی خانآباد و در قریههای نیکپی، تپۀ حاجی صفدر و گرماب ملا امام و معلم دینی بود.
او پس از سقوط طالبان به کابل رفت و در لیسۀ «عبدالرحیم شهید»، در غرب کابل معلم شد. همزمان تحصیل درسهای علوم دینی را از سرگرفت و کفایةالاصول را نزد نوراحمد تقدسی، محمدهاشم صالحی مدرس و توسلی و بدایةالحکمه را نزد حسینداد شریفی فراگرفت. مدت هفت سال در درسهای خارج فقه و اصول تقدسی و صالحی مدرس شرکت کرد. احمدی اکنون (سال 1398ش) به عنوان معلم رسمی در لیسۀ «عبدالرحیم شهید» تدریس میکند. او دو بار ازدواج کرده است و از همسر دوم خود چهار دختر و یک پسر دارد (احمدی (۲)، 1398).
منابع: احمدی (۱)، محمدعظیم (1398) «زندگینامۀ خودنوشت محمدعظیم احمدی».ارسالشده به دفتر دانشنامه. ۱۰ عقرب 1398؛ احمدی (۲)، محمدعظیم (1398)، مصاحبۀ حضوری عبدالعلیم برهانی با محمدعظیم احمدی. قم. 15 عقرب 1398؛ کشتمند، اسدالله. (۱۳۹۹). «یادداشت اسدالله کشتمند بر مدخل محمدعظیم احمدی». ارسالشده به دفتر دانشنامه. ۱۷ حمل ۱۳۹۹.