از شاران سلسلۀ غرجستان
مؤلف: محسن شریفی
جلد اول، ویراست دوم
ابومحمد محمد معروف به شارشاه، فرزند شار ابونصر محمد است. شارشاه پس از اینکه به سن جوانی رسید با کمک و یاری بزرگان و ارکان حکومت، زمام امور غرجستان را به دست گرفت. پدرش شار ابونصر هم که اوضاع را چنین دید، حکومت را به شارشاه سپرد و خودش به کارهای علمی و مجالست با علما و ادبا روی آورد (جرفادقانی، ۱۳۷۴: ۳۲۳؛ فروزانی، ۱۳۸۶: ۱۲۶).
بعد از اینکه ابومحمد امور مملکت را به دست گرفت، تا مقطعی از دربار غزنه تبعیت میکرد. در یکی از منابع آمده است که ایلکخانان بعد از تصرف بخارا به مرو رفتند و از شار غرجستان کتباً کمک خواستند. شارشاه بنا به تعهد پدرش به سلطان غزنه، نامۀ ایلکخانان را به عتبی سپرد تا به دربار غزنه برساند. در مقابل سلطان محمود، شارشاه را به غزنه دعوت کرد و مورد محبت قرار داد. او هم پس از مدتی اقامت در غزنه، به غرجستان باز گشت (جاغوری، بیتا: ۱۳۱).
رابطۀ صمیمانۀ سلطان محمود با شارشاه چندان پایدار نماند، چون وقتی سلطان محمود قصد لشکرکشی به هند را داشت، از شارشاه خواست که در این سفر او را همراهی کند ولی شارشاه عذر آورد و از همراهی خودداری کرد. این امر بر محمود گران آمد و پس از فتح هند، شارشاه را به حضور طلبید. اما او از این دستور سلطان نیز سرپیچید. بر این اساس، سلطان محمود دو تن از سرداران خود را به نام آلتونتاش و ارسلان جاذب برای سرکوب او به غرجستان فرستاد (ناظم، ۱۳۷۸: ۵۹). در این لشکرکشی ابوالحسن منیعی (مانعی) حاکم مرورود هم به عنوان راهبلد آنها را همراهی میکرد (جرفادقانی، ۱۳۷۴: ۳۲۸؛ جاغوری، بیتا: ۱۲۱). شار ابونصر (پدر شارشاه) از اقدامات فرزندش تبرّی جست و تسلیم آلتونتاش شد. اما شارشاه به مقابله با سپاه غزنوی پرداخت. او پس از سقوط ابشین (افشین) پایتخت غرجستان، به یکی از قلعههای غیرقابل صعود غرجستان پناه برد و بسیاری از خزائن و دارائیها و حتی مواشی را همراه خود به آن قلعه برد. اما سپاهیان غزنوی این قلعه را محاصره کردند و به وسیلۀ منجنیق، قلعه و استحکامات جنگی شارشاه را خراب کردند. در نهایت شارشاه اسیر و به غزنه فرستاده شد. سلطان محمود تمامی املاک او را فروخت و به نام سلطان قباله کرد. او خودِ شارشاه را نیز پس از شکنجه به زندان انداخت تا از دنیا رفت (جرفادقانی، ۱۳۷۴: ۳۳۲). اما گردیزی معتقد است که شارشاه ابتدا به غزنه و سپس به مَستُونگ (مفرس مستنج شهری در بلوچستان پاکستان کنونی) تبعید شد و در اواخر سال ۴۰۵ ق / ۱۰۱۵ م درگذشت (گردیزی، ۱۳۶۳: ۳۹۳).
غرجستان در سال ۴۰۳ ق / ۱۰۱۲ م فتح شد و تحت سلطۀ غزنویان درآمد. ابوالحسن منیعی، حاکم مرورود، از طرف غزنویان بر امارت آن گمارده شد (جرفادقانی، ۱۳۷۴: ۳۲۹؛ ناظم، ۱۳۷۸: ۵۹).
منابع: جاغوری، حیدرعلی. (بیتا). هزارهها و هزارهجات باستان در آیینۀ تاریخ. بیجا: بینا؛ جرفادقانی، ابوالشرف ناصح بن ظفر. (۱۳۷۴). ترجمۀ تاریخ یمینی. تهران: علمی فرهنگی؛ رحیمی، نیلاب. (۱۳۶۷). «غرجستان در پویۀ تاریخ». در مجلۀ غرجستان. شمارۀ پنجم؛ فروزانی، سیدابوالقاسم. (۱۳۸۶). غزنویان از پیدایش تا فروپاشی. تهران: سمت؛ گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک. (۱۳۶۳). تاریخ گردیزی. تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب؛ ناظم، محمد. (۱۳۷۸). حیات و اوقات سلطان محمود غزنوی. پیشاور: میوند.