قریهای در ولسوالی گوسفندی ولایت سرپل
مؤلف: حسین رهیاب (بلخی)
جلد اول، ویراست دوم
اوخور یکی از قریههای بزرگ ولسوالی گوسفندی ولایت سرپل است و در حدود ۲۰ کیلومتری جنوب قَلاچَه (مرکز ولسوالی) و در دامنۀ کوه تَختَه قرار دارد. اَوْخور از غرب با خاسار، از شرق با ولایت بلخ، از جنوب با اَوْدَرَه و از شمال با قلاچه، کَران و کوران ارتباط دارد. این قریۀ اصلی تَگَوْ اوخور است که از درۀ اوخور آغاز میشود و تا کَران و کوران امتداد مییابد و با پیوستن به تَگَوْ اَلَمَه و خاسار، در نهایت به آقگنبد میپیوندد (میرحسینی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۹۱، ۹۲ و ۱۰۲). قریۀ اَوْخور در درهای سرسبز قرار دارد که از چهار قسمت تَگَوْ پایان، خوجه علم، قشلاق و خِلوَتی تشکیل شده است (غفاری، ۱۳۹۶).
احتمالاً «اَوْخور» در اصل «اَوْخر» بوده و اَوْخر به محلی گویند که آبش خریداری شده است. به مرور زمان نام آن از اَوْخر به اَوْخور تبدیل شده است. اَوْخور یکی از قریههای قدیمی منطقه است. آنچه از تاریخ جدید این منطقه به دست میآید؛ ساکنان فعلی قریه در زمان امیر عبدالرحمان خان از مناطق مرکزی کشور آمدهاند. براساس روایتی، فرد مالداری از مهاجران یکهاُولَنگ به نام خدایقولبای، آب قریه را میخرد تا به حیواناتش آب دهد. بعداً ساکنان قدیمی آن منطقه تلاش میکنند آن معامله را نادیده بگیرند؛ اما قاضی منطقه حق را به خدایقولبای میدهد. پیرو آن قضاوت، ساکنان اوخور منطقه را ترک کرده و به مناطق دیگر میروند. خدایقولبای در اوخور ساکن میشود. با گذشت زمان اقوام و نزدیکان او که در دیگر مناطق پراکنده بودهاند، در آن ساکن میشوند (همان).
براساس تخمین محلی، جمعیت اَوخور حدود ۵۰۰۰ نفر بوده است که بعد از یورش طالبان بخشی از آنها به خارج از کشور مهاجر شدهاند. فعلاً (۱۳۹۶ ش) جمعیت ساکن در اوخور بالغ بر ۳۰۰۰ نفر است و به پنج طایفه یا وند به نامهای غلامحسینی، محمد مراتی، کَجک، صَفایی و خَریدَه تقسیم میشوند. از نظر قومی بیشتر اهالی آبخور تاجیک هستند و گفته میشود که از نسل خواجه عبدالله انصاری هستند (همان). بخشی از اهالی اوخور سادات و هزاره هستند. (میرحسینی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۹۱).
مردم اوخور در پی کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ ش در خیزشهای ابتدایی و سپس فعالیتهای احزاب در منطقه مشارکت کردند (فهیمی، ۱۳۷۵: ۵۹ و ۶۲) و در این دوره چهار نفر از قریه کشته شدند. قریۀ اوخور در بین سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ ش به صحنۀ نبرد بین طالبان و جبهۀ متحد شمال تبدیل شد. طالبان با یورش به ااوخور، خانهها و مزارع مردم را به آتش کشیدند. قریه چنان سوخت که اَوْخور در بین مردم اطراف به «قریۀ سوخته» معروف شد. طالبان اموال مردم را غارت کردند و بیش از ۳۵ تن از مردان قریه را با دستهای بسته کشتند (غفاری، ۱۳۹۶).
با توجه به اسامی ساکنان قدیمی اوخور به نظر میرسد که آنان شیعه نبودهاند؛ اما با فعالیت برخی از عالمان دینی چون سید اسدالله خان سیوکی بلخابی به مرور زمان همۀ اهالی به تشیع گرویدهاند (میرحسینی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۹۱).
زراعت، باغداری و مالداری از مشاغل مهم مردم اوخور است. عمدۀ زراعت، للمی و بخش اندکی آبی است. بیشتر زمینهای زراعتی اَوْخور در ییلاقهای آن است؛ ییلاقهایی که اغلب تا حدود ۳۵۰۰ متر از دریا ارتفاع دارد. باغهای انگور اوخور معروف است و کشمش آن شهرت دارد. توت، زردآلو، شفتالو، انگور، چهارمغز، اَمرود، پسته، سیب، بادام، تربوز، خربوزه و… از دیگر محصولات اَوْخور است. مردم اَوْخور برخی از محصولات باغی خود را ذخیره کرده و تا اواخر پاییز از آنها استفاده میکنند. گلههای بزرگ گوسفند در اَوْخور وجود دارد که مردم هم از لبنیات آنها بهره میبرند و هم از گوشت و پوست و پشم آنها. خرید و فروش گوسفند از مشاغل مهم مردم اوخور است. زنان در اَوْخور بیشتر به گلیمبافی و دسترخوان بافی مشغولاند. این محصولات در منطقه معروف است و به اطراف صادر میشود.
مردم قریه از برق صفحات خورشیدی استفاده میکنند. پسران و دختران قریه در دو نوبت به مکتب میروند. تعدادی طلاب علوم دینی و دانشجو نیز از مردم اوخور در مناطق مختلف مشغول فراگیری علوم هستند. در این قریه کلینیک و مرکز درمانی وجود ندارد. مردم برای مداوا مجبورند به قَلاچَه یا تُکزار (مرکز ولسوالی جویبار) مراجعه کنند. یک سرک خامه اَوْخور را به قلاچه وصل میکند. این راه از سمت جنوب تا سربند تخته (ییلاقات) اوخور امتداد دارد و دسترسی مردم را به زمینهای زراعتی قریه فراهم میکند.
بزکشی، پهلوانی، توپبازی، غلهبازی (شکستن تخم مرغ در عید نوروز)، دوره خطک و… از بازیهای رایج این خطه است. بزکشی در بهار و زمستان انجام میشود.
انواع مهره، سنگهای رنگی و دانههای قیمتی از کوههای اوخور به دست آمده؛ اما به صورت رسمی دربارۀ وجود معادن بررسی و تحقیقی صورت نگرفته است (میرحسینی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۱۱۵). در حال حاضر از سنگهای موجود در کوههای اَوْخور برای کارخانههای سنگبری استفاده میشود.
کَوْک، قجیر، بودنه، بلبل، ساهره، قُمری، مَینا، باز، بوم (جغد)، غلیماج، عقاب، کبوتر، کورزاغ، سنگ کَویک، مرغابی دشتی، خفاش، بادخورک، انواع اسب، شتر، قاطر، مرکب، گاو، انواع گوسفند (معمولی، عربی، دیگیل)، بز، آهو، گرگ، شغور و روباه از حیوانات اهلی و وحشی این قریه هستند و گیاهان آن اِسْپِرَک، اسپند، زیره، چُوْکْرِیْ، شونْغَلَه، توتمان، بُوغْمَگی، چاکه، اسفناج، بَدرَه، کورِیا، کَوکَتِی، کَدوگَک، پرنقیش، رَسَن، پودینه، لَربَند (شبیه گیلاس)، آلوچَک، اسفرینج، اُستُق، مُولُوخْشْ و گل گاو زبان.
اوخور ۱۳ مسجد و ۵ تکیهخانه دارد. یکی از احزاب فعال در سال ۱۳۶۵ ش با همکاری مردم، مدرسهای دینی به نام «مهدیه» تأسیس کرده است (میرحسینی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۹۲ و ۱۷۰)
زیارت خواجه عَلَم یکی از آثار مهم تاریخی اوخور است و گفته شده که صاحب آن یکی از فرزندان میر سید مراد بلخابی است (همان: ۲۹۹). اَوْخور در زمستان محل مناسبی برای اسکی روی برف است و در ایام بهار سرسبز است و بند کشاله، بند قرهبل، بندتخته و برخی دیگر از درهها و ییلاقهای آن برای گردش مناسب است. همچنین خواجهبینی گاو، محلی است شبیه سر گاو که از دو سوراخ بینی آن آب خارج میشود. محل دیگر غورغورو است که زیر یک کَمَر (برآمدگی کوه) بزرگ قرار دارد و از درون آن صدای غور غور (ریزش) آب شنیده میشود.
ملا عزیز شاه، ارباب قاسم مراد، پیرم قول ارباب، ملا سید مراد، حاجی محمد خان، ملا قرچی، براتعلی قریهدار، حاج محمدعلی وکیل (وکیل مردم سانچارک در شورای ملی در زمان ظاهرشاه)، ملا پیغم قریهدار، میرآفتاب قریهدار، بابه نظر کربلایی، علیاصغر قریهدار، ملا اسدالله بای و غلامسخی قاسمی از افراد نامدار و متنفذ گذشته بودهاند. ملا عبدالرشید، نوادۀ مؤسس، یکی از اولین عالمان دینی قریه بوده که در آن تکیهخانه تأسیس کرده است. آخوند ملا امان کربلایی و سید هادی حسینی از جمله عالمان دینی اثرگذار اوخور به شمار میروند (غفاری، ۱۳۹۶).
منابع: غفاری، سلمان. (۱۳۹۶). مصاحبۀ اینترنتی حسین رهیاب با سلمان غفاری. ۲۲ و ۲۴ سرطان ۱۳۹۶؛ فهیمی، عبدالرحیم. (۱۳۷۵). در پگاه بلخاب. تهران: حوزۀ هنری؛ میرحسینی، علینقی. (۱۳۸۸). سانچارک در بستر زمان. جلد ۱. قم: اشراق.